Abstract:
متن به هر آنچه که مورد تفسیر قرار گیرد، اطلاق می شود. تفسیر، فهم مفسر است از متن. اما، این فهم، نامحدود، دلبخواهی و مبتنی بر خواست و طلب و سلیقه مفسر نیست. متن به فهم و تفسیر مفسر شکل می دهد. اگر متن به طور مطلق تابع ذهنیت مفسر شود، فاقد مرکزیت معنایی خواهد شد و با هر رویکردی می توان از آن معنایی دریافت کرد و تفسیر، دامنه ای نامحدود پیدا می کند و بازی ای بی انتها در جریان تفسیر متن شکل می گیرد. «بارت» Barthes، Roland. (1915-1980) و «دریدا»Derrida، Jacques (1930-2004) با نظریه «مرگ مولف» و «مرکززدایی» از آنچه که «معنای مرکزی متن» نامیده می شود، تفسیر را در انحصار مفسران قرار داده اند. متن، موجودی منفعل در برابر مفسر نیست و ابژه ای تاثیرگذار است. هدف تفسیر، کشف معنی متن یا نیت آفریننده متن است نه تحمیل ذهنیت مفسر بر متن. هنر مفسر درتفسیر، آن است که طریقی ابداع کند تا ماهیت متن (زیبایی صورت و معنی) در گفتار یا نوشتار منعکس شود. تفسیر و نقد در چنین طریقی یگانه خواهد شد. چنانچه مفسر تابع متن بوده و نسبت به متن مفتوح باشد، متن درتفسیر مفسر ظهور پیدا می کند. تکثر معانی از کیفیت بافت متن نشات می گیرد. هر تفسیری، کشف معنایی از معنی مرکزی متن است. تفسیر، همسنخی تفکر است با آنچه که در متن ظاهر می شود.
Originality as antecedent of criticism and interpretation text is whatever interpretable. Interpretation is inherence of the interpreter out of the text، but this perception is unlimited، personal and based on the will and taste of the critics.
The text orients the perception and the interpretation of the interpreter. If the texts follow the interpreter image، it would absolutely be with out any meaning and hence it can result in different understandings and therefore the interpretations would have endless domain and infinite chain would start in interpretation of a text. Barthes (1915-1980) and Derrida (1930-2004) in "The death of the author" theory suggested the idea of decentralizing what is called the core meaning of the text، have restrained to the interpretation .text is not humiliated by the interpreter rather it is an inflection element. The largest of interpretation is the discovery of the text meaning or the intention of the author not to impose his gathering on the text.
The art of an interpreter is to invent a way so that the nature (the beauty of image and meaning) is reflected in world or speech such interpretation and critics will be a unique one. If the interpreter followers open to the text، then it will appear through his interpretation. Meanings multiplication stems from the tissue of the text، any interpretation is a meaning discovery of the core meaning of the text. Interpretation is thought communication with whatever appears in text.
Machine summary:
"اگر این منظر پذیرفته شود، تفسیر یا نقد، عمل مفسر بر روی اثر هنری نیست بلکه محصول عمل خود متن است.
به عبارتی، بررسی نحوه انطباق و ارتباط متن با افق تاریخی مفسر (که شامل ضرورتها و دیدگاهها و علایق و انتظارات کنونی است) و بر اساس شناخت ساختار و شکل و ماهیت متن از لحاظ زیباشناختی و محتوایی و معنایی، بستر تفسیر را آماده میکند.
اگر مفسر احتمال دهد که متن بر اساس معنیای مرکزی شکل گرفته یا دارای مرکزیتی که تمام معانی احتمالی معطوف به متن حول محور آن مرکز قرار دارد، نمیتواند تفسیر متن را بر اساس تحمیل پیشزمینههای فکری خویش به متن، انجام دهد و باید در پی جستجوی شواهدی از متن و زمینههای مرتبط با متن برآید تا براساس دلالتهای معطوف به معنی موجود در متن، احتمالات معنایی را کشف و در نهایت به مرکز معنایی، یعنی آن دیدگاه و محتوای اصلی که متن بر آن استوار است، نزدیک شود.
در حالت نخست، هنرمند محتوایی را در صورت و فرم و ساختار هنری بیان کرده است و مفسر برای کشف معنی اثر، متن را محور تفسیر قرار میدهد.
گرچه هنرمند با نظام دادن به الفاظ یا تصاویر و آواها (اصوات)، ترکیببندی و فرم بیان هنری خویش را ابداع میکند و آفریننده متن است، اما چنین موجودیت تحقق یافتهای، قائم به ذات و مستقل از هنرمند و نیت او، دارای معنی است.
متن همواره ذهنیت مخاطب را هدایت و حدود تفسیرها را ترسیم میکند و دارای چنان اقتداری است که میتواند زمینه ذهنی و موقعیت مفسر را در اختیار گیرد تا امکان انعکاس زیبایی بیان و ظهور معنای متن در تفسیر مفسر را تحقق بخشد و در تفسیر ظاهر شود."