Abstract:
زبان نویسندگان که روشنفکران جامعه هستند، نمایندة زبان جامعه است، لذا نوشتههای آنها منبعی درخور برای شناخت محیط، منظر و فرهنگ به شمار میرود. این نوشتار درصدد است، نمادهای منظر شهری تهران را در ادبیات معاصر ایران، که به دست نویسندگان ایرانی قلم خورده، شناسایی کرده و مکانهای خاطرهانگیز تهران را در چهار دورة تاریخی معرفی نماید : اول : دوره قاجار و سالهای اول حکومت رضا شاه؛ دوم : دوره پهلوی؛ سوم : سالهای نزدیک به انقلاب اسلامی و چند سال پس از آن؛ چهارم : سالهای بعد از جنگ تا روزگار حاضر. در برخی موارد، این دورههای تاریخی را نمیتوان به صورت کامل از هم تفکیک نمود، زیرا ماجرایی به هم پیوسته در داستان مطرح میشده است.
Machine summary:
"دوره پهلوی در رمانی دیگر به قلم امیرحسین چهلتن به نام «تهران؛ شهر بیآسمان»، به نقل از کرامت از یاران شعبان بیمخ یا به توصیف جلال ستاری "گل جاهلهای تهران" در اوصاف تهران چنین میخوانیم : "تهرون بزرگ و درندشت بود.
"(فصیح به نقل از ستاری،1385: 144) سالهای نزدیک به انقلاب و چند سال بعد از آن (سالهای 1342 تا 1360) «لحظههای انقلاب» رمانی است به قلم محمود گلابدرهای که به توصیف تهران در بحبوحة انقلاب میپردازد و داستان او غالبا در حوالی دانشگاه تهران و خیابانهای اطراف دانشگاه و یا حسینیة ارشاد، میدان ژاله، جماران، میرداماد و ونک اتفاق میافتد.
مسیر طی شده را یک بار دیگر رفت و برگشت، پیش از این هم در این شهر بزرگ فقط با همین یک تکهاش اخت بود، راستهای که پارلمان و کتابفروشی و سینما و کافه و تماشاخانه داشت؛ میدان بهارستان، میدان مخبرالدوله، لالهزار و استانبول و نادری، خیابان فردوسی؛ باشگاه حزب آنها بود.
سالهای بعد از انقلاب تا روزگار حاضر حالا سالهای بعد از انقلاب است و دیگر اثری از آن خیابانهای خاطرهانگیز در داستانها دیده نمیشود؛ لالهزار، اسلامبول، سنگلج، درخونگاه و مکانهایی از این دست.
نتیجهگیری نام مکانهای تهران و زندگیشان در تاریخ این شهر، حاکی از آن است که مکانهای خاطرهانگیز در طی چهار دوره از جنوب تهران و از محلات درخونگاه و سنگلج در ابتدا، به لالهزار و اسلامبول و فردوسی، کوچ کرده و پس از گذاراندن یک دوره بین سالهای 1342 تا 1360 که به از بین رفتن بخش عظیمی از خاطرات 150 سالة این مکانها انجامید، در حال استقرار در شمال تهران و شهرکهای جدید مانند اکباتان و شهرک غرب است."