Abstract:
در سی سال اخیر رویکردهای مختلفی در طبیعت گرایی اخلاقی، که خود از زیر شاخههای واقعگرایی اخلاقی به شمار میرود، پدید آمده است. مهمترین رویکرد در این میان، " طبیعت گرایی اخلاقی پسینی" است که بر پایه معناشناسی فلسفی کریپکی و پاتنم بنا شده است. در این مقاله، پس از شرح کوتاه این رویکرد، استدلالی که تیمونز و هورگان علیه آن بازسازی کردهاند، و در واقع خوانشی است از پرسش گشوده مور، توضیح داده میشود.
Machine summary:
مکتب واقعگرايي کورنل، که توسط بويد)(، برينک)( و استورژن ارائه شده است، يکي از اين مکاتب طبيعتگرايانة اخلاقياست، که براي تبيين مفاهيم اخلاقي، از معناشناسي فلسفي کريپکي ـ پاتنم در مورد اسماء اجناس (انواع طبيعي)، استفاده کرده است.
اين گروه از طبيعتگرايان معتقداند واژگان اخلاقي بر ويژگيهاي طبيعي دلالت دارد و ماهيت مدلول واژگان اخلاقي، ويژگيهاي طبيعي است؛ ويژگيهايي که در بهترين نظريههاي علوم طبيعي بيان ميشود.
از نظر بويد ويژگي «خوببودن» با يک ويژگي طبيعي اينهمان است، يعني اتحاد مصداقي دارد، اگرچه معناي واژگان آنها يکسان نيست.
آنها با طراحي آزمايش فکري همزاد زمين براي واژگان اخلاقي، بر ادعاي خود استدلال کردهاند.
آموزة تنظيم علّي (CRT): براي هر واژة اخلاقي A (مانند خوب)، يک ويژگي طبيعي N وجود دارد، به گونهاي که N کاربرد واژة A را بهنحو علّي تنظيم ميکند و جهت ميبخشد.
بنابر اين ما ميدانيم که ادعاي زير صادق است: د) مادهاي که کاربرد ما را از واژة آب تنظيم ميکند و جهت ميبخشد، آب است.
بنابر نظر هورگان و تيمونز براي آنکه فهم اينهماني «Nبودن» و «خوبي»، بهنحو پسيني ممکن باشد، بايد ادعاي زير ([ل]) بهنحو پيشيني قابل شناخت باشد: ل) مادهاي که کاربرد ما را از واژة خوب جهت ميبخشد و تنظيم ميکند، خوب است.
اگرچه شکل اوّلية استدلال پرسش گشودة مور با انتقادات جدي مواجه است،)( طراحي جديد اين استدلال توسط هورگان و تيمونز چنين نيست و ديدگاه طبيعتگرايي اخلاقي پسيني() را با مشکل جدي مواجه ميسازد.