Abstract:
نظریه عدالت از پرچالش ترین مباحث در فلسفه اخلاق است . این چالش ها نه تنهـا در دنیای جدید بلکه حتی در دوره باستان نیز بروز و نمود داشته اسـت . ایـن مقالـه توصیفی است از نظریه های عدالت از ابتدای عصر نیمه فلسـفی در دوران هـومر تـا زمان افلاطون از دیدگاه السدیر مک اینتایر. غالب یونانیان سنتی مانند یونانیان عهد باستان ساختار جوامع خود را تمثلی از نظم و عدل جهانی می دانند؛ اهـالی آتـن بـا این درک از خودشان و از ساختار زندگی روزمره شان خود را تـا حـدودی بـا تعـابیر موجود در اشعار هومر درک و توصیف می کردند. بین آنها ارتباط دو مفهوم فضـیلت و عدالت موجب بروز مشکلاتی در تبیین عقل عملی گردید که سقراط ، افلاطون و ارسطو بعدها با آن مواجه شدند. در تاریخ فلسفی آتن بعد از دوره هومر چهار نظریه متفاوت و ناسازگار در باب نظریه عدالت و نیز عقل عملی می توان یافت ؛ نخست در رفتــار پــریکلس ســردار دموکراســی خواه ؛ دوم در آثــار ســوفوکلس ؛ ســوم در آثــار توسیدیدس ؛ و چهارم در آثار افلاطون . این مقاله بر آن است کـه نظریـه عـدالت را ابتدا از دیدگاه هومر و سپس از این چهار دیدگاه نیز بررسی کند.
Machine summary:
پاسخ این پرسش در اینجا روشن شد کـه اگـر عـدالت ایـن اسـت کـه بـه هـر کـس حقـش را بدهیم ، تعیـین خـود ایـن حـق طبـق چـه معیـاری صـورت مـی گیـرد؟ پاسـخ ایـن اسـت کـه بخشی اصلی و اساسی از زندگی یـک فـرد بـا تولـد و هویـت یـافتن او درون یـک خـانواده یـا یک دولت شهر مقدر شده است .
) امـا طبق ایـن تعریـف ، پرسـش دیگـری پـیش مـی آیـد و آن اینکـه آیـا بـر ایـن اسـاس ، عصـیان مدنی توجیهی ندارد و هـر کـس بایـد بـه کسـب و کـار روزمـره خـود شـاغل باشـد تـا عـادل باشد؟ در این حال آیا اقدام علیه پادشـاه ظـالم بـر عهـده زئـوس اسـت و ایـن نـوعی پـذیرش ظلم از سـوی ایـن نظریـه نیسـت ؟ تـا اینجـا ایـن نظریـه گرچـه ملاکـی بـرای چیسـتی حـق انسـان ها بـه دسـت داده اسـت ولـی بایـد تلاشـی مضـاعف بـرای پاسـخ بـه ایـن پرسـش ها داشته باشد.
(. Ibid) طبـق ایـن تقریـر از عدالت هومری ، اگر پادشـاهی ظـالم باشـد بایـد عواقـب آن را بپـذیرد و بـر خـدایان اسـت کـه عواقب این ظلم را بـه او نشـان دهنـد و شـاید بتـوان گفـت همـین تقریـر دلیـل خـوبی بـرای کســانی بــه دســت دهــد کــه بخواهنــد ســاختار امــور روزمــره را بشــکنند و قیــامی را علیــه حکومت ظالم شکل دهند.
ایــن واژه را بــه good و اســم معــادل آن ، یعنــی arete، را بــه excellence یعنــی فضــل (مزیــت یــا برتــری ) یــا بــه virtue یعنــی فضــیلت ترجمه کرده اند؛ اما چون در اصـل خیـر بـودن (agathos) بـه ایـن اسـت کـه در انجـام نقشـی که به او سپرده انـد خـوب عمـل کنـد و چـون در آنجـا مهم تـرین نقـش اصـلی ، نقـش پادشـاه سلحشور است ، تعجبـی نـدارد کـه فضـیلت (arete) در اصـل بـه فضـل و برتـری یـک چنـین پادشاهی اطلاق شود.