Abstract:
در این مقاله با عنوان تفکر فازی و آموزش جغرافیا سعی شده است بیان شود که فراگیری جغرافیا برای درک مفاهیم جغرافیایی مانند تعیین نواحی، سیستمهای جغرافیایی، توسعه و توسعة پایدار و آمایش سرزمین و حتی مفاهیم طبیعی مانند شناخت بیابانها، نیازمند دیدی انعطافپذیر و در نظر گرفتن مجموعة اطلاعات برای در نظر گرفتن احتمالات و قدرت پیشبینیهای گوناگون است.
Machine summary:
com چکیده در این مقاله با عنوان تفکر فازی و آموزش جغرافیا سعی شده است بیان شود که فراگیری جغرافیا برای درک مفاهیم جغرافیایی مانند تعیین نواحی، سیستمهای جغرافیایی، توسعه و توسعة پایدار و آمایش سرزمین و حتی مفاهیم طبیعی مانند شناخت بیابانها، نیازمند دیدی انعطافپذیر و در نظر گرفتن مجموعة اطلاعات برای در نظر گرفتن احتمالات و قدرت پیشبینیهای گوناگون است.
فلسفة جغرافیا (و فلسفة آموزش جغرافیا) میتواند از نتایج سایر شاخههای فلسفه استفاده کند که در این مقاله به تفکر فازی توجه شده است.
جغرافیدان، فضای جغرافیایی خود را درک میکند و برای آن تصمیم میگیرد؛ تصمیماتی که به دلیل دید کلنگر جغرافیا و توجه آن به رابطة متقابل انسان و محیط، هر روز ابعاد پیچیدهتر و مهمتری میگیرند تا حفظ محیط و بهبود زندگی انسانها را در بلندمدت ممکن سازند.
روابط تفکر فازی با آموزش جغرافیا چیست؟ از نظر تفکر فازی، یادگیری نوعی تغییر ایجاد میکند و برای این تغییر، (مثلا در یادگیری جغرافیا) معلم جغرافیا باید از فراگیر خود بخواهد مجموعهای از اطلاعات را درمورد هر موضوع جغرافیایی جمع و درک کند تا بتواند به طبقهبندی اطلاعات بپردازد و به مجموعة قوانین انعطافپذیر دست یابد و آنها را تخمین بزند.
دیدگاه پوزیتیویستی، منطقی را بیان میکند مبنی بر اینکه این علت برای ایجاد و تغییر این پدیدة جغرافیایی با آزمایش و دید علمی و با استفاده از ریاضیات به دست آمده است، پس صد در صد درست است و احتمال دیگری وجود ندارد.
مجموعة اطلاعات به جغرافیدان میآموزد که هر چیزی نسبی است و درجات خاص خود را دارد و این در مورد مسائل انسانی بیشتر صدق میکند.