Abstract:
«ادبیات مقاومت» در حوزه روایی آن به دلیل توفیق در ایجاد هماهنگی متقن ذهنیت با عینیت و هم گونی احساس و اندیشه راوی و مخاطب، روایت گیر را به بازاندیشی و تلقی دیگرگون از حقیقت وامی دارد؛ و با حرکت در طیف معانی و واژه ها و ایجاد تقابل در ارزش ها، اندیشه ها و باورها، خواننده را از واقعیت موجود به واقعیتی پررنگ تر می کشاند و دیگرباره حقایق و واقعیات را فرایاد او می آورد؛ و در نهایت با تمرکز بر شعور یا خردجمعی (ذهن برتر یا ناخودآگاه) و دست یابی به رگه هایی از ذهنیت جمعی، روایت گیر را به اوج شعور و آگاهی سوق می دهد.
«رمان ارمیا» به عنوان اثری ارزشمند در حوزه ادبیات مقاومت، با بهره گیری از بن مایه های نمادین، ایجاد «لذت زیبایی» از طریق توصیف های برجسته و جاندار، رستاخیز واژگان (برجسته سازی و تشخص کلامی) در به کارگیری تعابیر متفاوت و دیگرگون، جریان سیال ذهن (تک گویی درونی) و گفتگو (دیالوگ) در نیل به اثری فراگیر و ماندگار توفیق یافته است.
در این گفتار با استفاده از شیوه تحلیلی - توصیفی، شگردها و کارکردهای روایت پردازی و تعابیر نمادین در «رمان ارمیا» مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است.
Machine summary:
"نشریۀ ادبیات پایداری دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانیدانشگه شهید باهنر کرمان سال دوم،شمارۀ سوم،پاییز 1389 سال دوم،شمارۀ چهارم،بهار 1390 بنمایههای نمادین و شگردهای روایی در رمان«ارمیا»*ازسری داستانهای دفاع مقدس*(علمی-پژوهشی) دکتر فاطمه کوپادانشیار دانشگاه پیامنور چکیده {IB«ادبیات مقاومت»در حوزه روایی آن به دلیل توفیق در ایجاد هماهنگی متقنذهنیت با عینیت و همگونی احساس و اندیشۀ راوی و مخاطب،روایتگیر را بهبازاندیشی و تلقی دیگرگون از حقیقت وامیدارد؛و با حرکت در طیف معانی وواژهها و ایجاد تقابل در ارزشها،اندیشهها و باورها،خواننده را از واقعیت موجودبه واقعیتی پررنگتر میکشاند و دیگرباره حقایق و واقعیات را فرایاد او میآورد؛و در نهایت با تمرکز بر شعور یا خردجمعی(ذهن برتر یا ناخودآگاه)و دستیابیبه رگههایی از ذهنیت جمعی،روایتگیر را به اوج شعور و آگاهی سوق میدهد.
یکی از تکنیکهای مهم این نوع ادبی،بهرهگیری از شگردهای گوناگونروایتپردازی است که به دلیل ظرفیت ویژه و گستردۀ آن در ایجاد هماهنگیمتقن ذهنیت با عینیت و تقارن و همگونی احساس و اندیشۀ نویسنده و مخاطب،روایتگیر را به بازاندیشی و تلقی دیگرگون از حقیقت وامیدارد و درن هایت بهاوج شعور و آگاهی سوق میدهد.
شخصیت اصلی برای زنده کردن دوبارۀ همۀ آنچه در گذشته تجربه کردهاست،در جستجوی لحظههایی است که دیری پیش آنها را-هرچند در زمانیکوتاه-زیسته است اما خاطرۀ همین لحظات در ذهن او وزنی بیش از سالیانی درازیافته است؛اینها حوادثی هستند که مخفیانه در ذهن و ناخودآگاه آدمی خلیدهاندو بعد در لحظهای از لحظات زمان حال،از اعماق ناخودآگاه رها میشوند و مثلروز روشن،در برابر چشم او قرار میگیرند."