چکیده:
درس تاریخ، از دیرباز در برنامه ی درسی راهنمایی و متوسطه قرار داشته و تدریس آن متاثر از پیش فرض های فلسفی مختلف و متمایزی متاثر بوده است. این پیش فرض ها، که از سویی بر اساس رویکردهای مختلف به ماهیت تاریخ و از سوی دیگر بر مبنای نوع نگرش به آدمی شکل می گیرند، برنامه ی درسی تاریخ را تحت تاثیر قرار می دهند. در این نوشتار، بر اساس رویکردی اسلامی در فلسفه ی برنامه ی درسی، پس از بررسی پیش فرض های موجود در این دو بخش، نوعی سازه گرایی واقع گرایانه به عنوان پیش فرض معرفت شناختی و نیز عامل در نظر گرفتن آدمی به عنوان پیش فرض انسان شناختی، اتخاذ می شود و بر این اساس آنها و نیز با نگاه به هدف اساسی تربیت در اسلام، هدف های درس تاریخ استنباط و بیان می گردند. روش کار در این مطالعه، نوعی تحلیل پیش رونده است، که در آن، ابتدا مفاهیم بنیادی و پیش فرض های فلسفی مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرند، سپس بر اساس این تحلیل و نیز با توجه به هدف نهایی تربیت، اهداف استنباط می گردند. در مورد درس تاریخ، دو هدف مطرح است: 1) دستیابی به دانش و بینش تاریخی و 2) افزایش قابلیت مداخله ی موثر اجتماعی. در ذیل هر یک از این دو هدف، هدف های واسطی ویژه ای تکوین می یابند. هدف های واسطی تحقق بخش هدف نخست، شامل جنبه های شناختی و بینشی زیر است: 1) آشنایی با واقعیت های تاریخی، 2) آگاهی در مورد تبیین های مختلف از واقعه های تاریخی و 3) آشنایی با بینش اسلامی در مورد فلسفه ی تاریخ. هدف نخست، شامل سه هدف واسطی مربوط به جنبه ی روشی نیز می گردد: 1) بررسی اسناد تاریخی، 2) بازپردازی واقعه ی تاریخی و 3) داوری در مورد امور تاریخی. هدف های واسطی تحقق بخش هدف دوم نیز شامل 1) اهتمام نسبت به نگاه تاریخی به مسایل و 2) توانایی تعمیم محدود و سنجیده ی منطق حوادث گذشته به آینده است.
خلاصه ماشینی:
در اين نوشتار، بـر اسـاس رويکردي اسلامي در فلسفه ي برنامه ي درسي، پس از بررسي پيش فرض هاي موجود در اين دو بخش ، نوعي سازه گرايي واقع گرايانه به عنوان پيش فرض معرفت شناختي و نيز عامل در نظر گرفتن آدمي به عنوان پيش فرض انـسان شناختي، اتخاذ ميشود و بر اين اساس آنها و نيز با نگـاه بـه هـدف اساسـي تربيت در اسلام ، هدف هاي درس تاريخ استنباط و بيان ميگردند.
اين فيلسوفان با نگاه از منظري ذهني، در مقابل عيني، به تاريخ معتقدند: گذشته اي که مورخ به بررسي آن ميپـردازد، گذشـته اي نيست که في نفـسه موجـود باشـد، بلکـه گذشـته اي اسـت کـه وجـودش بـه نـسبت توانمنديش در تبيين عقايد و نظريات حال ما، پررنگ است و بنابراين ، گذشته اي اسـت ذهني و در واقع سازه اي است که براي تبيين شواهد زمـان حـال وجـود دارد (همـان ).
بر اين اساس ، بايد بـه واقـع گرايـي سـازه گرايانه روي آورد، که با نظر به آن ، آدمي بر حسب سازه هاي خـود، مـيتوانـد بهـره اي معين از واقعيت را مورد شناخت قرار دهد.
در نهايت ميتوان گفت ، ديدگاه واقع گراي سازه گرا، در حد واسط ديـدگاه هـاي سنتي و مابعداثبات گرا به تاريخ ، قرار ميگيرد و در عين توجه به واقعيت تاريخ و اسناد تاريخي، سازه هاي ذهن مورخ را نيز در تبيين تاريخي دخيل ميداند.
London and Chicago: Reaktion Books/University of Chicago Press.
), The Philosophy of History: A Re-Examination, Canada: Ashgate.
), The Philosophy of History: A Re-Examination, Canada: Ashgate.