چکیده:
استخاره کردن به شیوه های مختلف، تاریخی کهن در جهان اسلام دارد. می توان شواهد متنوعی حاکی از کاربرد فراوان آن در زندگی شخصی و اجتماعی مسلمانان سراغ داد. رواج گسترده این منسک، بی تردید خاستگاه های نظری نیز داشته و از تحول گفتمانهای فکری جامعه نیز اثر پذیرفته است. شخصیت های متعددی در ادوار گوناگون فرهنگ اسلامی بدان توجه نشان داده و هر یک از منظری به این منسک نگریسته و با ملاحظات انتقادی خویش به تکاملش مدد رسانده اند. این مطالعه کوششی است برای شناخت چنین عالمانی و تلاش های نظری آنان؛ همچنان که از یک سو شناخت بستر فرهنگی ظهور هر دیدگاه، و از دگر سو، پی جویی اثر هر یک بر تحول فرهنگ استخاره را نیز هدف گرفته است.
خلاصه ماشینی:
اﺳﺘﺨﺎرات دﯾﮕﺮ ﻧﯿﺰ در اﯾﻦ دوران راﯾﺞ ﺑﻮدﻧﺪ؛ اﻣﺎ ﺗﮑﯿﮥ اﺻﻠﯽ ﺑﺮ ھﻤﯿﻦ ﺳﻪ ﺷﯿﻮه ﺑﻮده اﺳﺖ؛ اﻣﺮی ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮان از اﺣﮑﺎم ذﮐﺮ ﺷﺪه ﺑﺮای اﺳﺘﺨﺎره، و ﻣﻌﺎﻧﯽ ﺗﺪاﻋﯽ ﺷـﻮﻧﺪه ﺑـﺎ آن در اﯾـﻦ دوره درﯾﺎﻓﺖ.
ﺷﯿﻮهھﺎی دﯾﮕﺮی ﻧﯿﺰ ﺑﺮای اﺳﺘﺨﺎره از اﻣﺎم ﺻﺎدق (ع) رواﯾﺖ ﺷﺪه اﺳﺖ؛ ھﻤﭽﻮن اﺳـﺘﺨﺎره ﺑﺎ ﮐﺎرﺑﺮد ﺳِﮫﺎم ـ ﺗﯿﺮھﺎی ﻗﺮﻋـﻪ (اﺑـﻦ ﻃـﺎووس، ﻓـﺘﺢ، ٧٦٢ ـ ٩٦٢)، اﺳـﺘﺨﺎره ﺑـﺎ ﻗـﺮآن ﮐـﺮﯾﻢ (ﻃﻮﺳﯽ، ﺗﮫﺬﯾﺐ، ٣/ ٠١٣)، و ﺟﺰ اﯾﻨﮫﺎ (ﺑﺮای ﻧﻤﻮﻧﻪ، ﻧﮑ: اﺑﻦ ﻃﺎووس، ھﻤﺎن، ٢٧٢ ـ ٣٧٢).
ﺑﻪ ھﻤﯿﻦ ﺗﺮﺗﯿﺐ، ﺷﯿﺦ ﻣﻔﯿﺪ را ﻣﺜﺎل ﻣﯽزﻧﺪ (١/ ٤١٣) ﮐـﻪ در ﻧﺎﻣﻪ ﺑﻪ ﻓﺮزﻧﺪش (ﺑﺮای اﯾﻦ رﺳﺎﻟﻪ، ﻧﮑ: آﻗـﺎﺑﺰرگ، 11/ 901)، درﺑـﺎرۀ اﺳـﺘﺨﺎره ﺑﺤـﺚ ﻧﻤـﻮده، و ھﺮﮔﺰ ﻣﺘﻌﺮض ﺑﺤﺚ درﺑﺎرۀ اﺳﺘﺨﺎره ﺑﺎ رﻗﺎع و ﺑﻨﺎدق ﻧﺸﺪه اﺳﺖ.
ھﺮ ﮔﺎه اﯾﻦ دﯾﺪﮔﺎه ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻪ ﺷﻮد، ﻣﯽﺗﻮان ﻓﺮض ﮐﺮد ﮐﻪ اﺳـﺘﺨﺎره ﻧﺨﺴـﺖ ﺑـﻪ ﻣﻌﻨﺎی ﻃﻠﺐ رﺣﻤﺖ و ﻣﮫﺮﺑﺎﻧﯽ ﺑﻮده (ﻧﮑ: ازھﺮی، ٧/ ٤٢٢ ـ ٥٢٢)، و آن ﮔﺎه ﺑﻪ ﻣﺮور، اﯾﻦ ﻃﻠﺐ رﺣﻤﺖ، ﺑﻪ دو ﻧﺤﻮ ﺗﻮﺳﻌﮥ ﻣﻌﻨﺎﯾﯽ ﭘﯿﺪا ﮐﺮده اﺳﺖ؛ ﮔﺎه ﺑﻪ ھﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﻓﺮاﺧﻮان ﻣﮫﺮﺑﺎﻧﺎﻧـﻪای اﻃـﻼق ﺷﺪه اﺳﺖ ﮐﻪ ھﻤﺮاه ﺑﺎ اﻧﺘﻈﺎر ﭘﺎﺳﺦ ﻣﺴﺎﻋﺪ از ﻃﺮف ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺑﺎﺷﺪ ـ ﻣﺜﻼً، آن ﮔﺎه ﮐﻪ ﻓﺮد ﻣﯽﮔﻮﯾـﺪ: ﻟَﻘَﺪ اﺳْﺘَﺨَﺮْﺗُﻦﱠ ﻓَﻘَﺪ ﺧُﺮْتُ ﺧَﻮْراﻧﺎً؛ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺮا ﻓﺮاﺧﻮاﻧﺪﯾﺪ و ﺑﯽ درﻧﮓ ﭘﺎﺳـﺦ ﮔﻔـﺘﻢ (ﺷـﯿﺒﺎﻧﯽ، ٨٥)؛ ﮔﺎه ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﻣﻄﻠﻖِ ھﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﻃﻠﺐ ﻣﮫﺮ و ﻋﻄﻮﻓﺖ اﻃﻼق (ﺑﺮای ﺷﺎھﺪی از ﮐﺎرﺑﺮد اﺳﺘﺨﺎره در اﯾـﻦ ﻣﻌﻨﺎ، ﻧﮑ: اﺑﻦ ﺳﻼم، ١/ ٩٦)، و در ھﻤﯿﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﺑﺮای اﺷﺎره ﺑﻪ ﻣﻨﺴﮏ اﺳﺘﺨﺎره ﺑﻪ ﮐﺎر ﮔﺮﻓﺘـﻪ ﺷـﺪه اﺳﺖ.
ﭘﺲ ﺑﺎﯾﺪ اذﻋﺎن ﮐﺮد ﮐﻪ وی در ﮐﻮﺷﺶ ﺑﺮای ﺗﺮوﯾﺞ اﯾﻦ ﺷﯿﻮه و دﯾﮕﺮ ﺷﯿﻮهھﺎی ﮐﮫﻦ، ﺻﺮﻓﺎً ﺑـﺮ ﭘﺎﯾﮥ رواﯾﺎت ﻗﻀﺎوت ﻧﻨﻤﻮده اﺳﺖ.