چکیده:
ژولین گرمس ١، روایت شناس و معنی شناس فرانسوی لیتوانی تباراست . او که از بارزترین متفکران اروپایی «تحلیلی مولفه ای» در معناشناسی به شمار می رود، کوشیده است الگوی منسجم و نظاممندی در باب مطالعه روایت و داستان ارائه کند. این نوشته تحلیلی نشانه - معناشناختی از داستان ماهی سیاه کوچولو است و سعی دارد فرآیند نشانه - معناشناختی این گفتمان را بر اساس الگوی مطالعاتی گرمس موردمطالعه قرار دهد. نگارندگان در بررسی حاضر به مطالعة فرآیند نشانه - معناشناسی داستان «ماهی سیاه کوچولو» می پردازند تا پاسخ مناسبی برای این پرسش بیابند: عناصر اصلی و دخیل برای تولید معنا در داستان «ماهی سیاه کوچولو» کدامند؟»؛ به عبارت دیگر سازکارهای تولید معنا در این داستان کدام است ؟ هدف از ارائة این مقاله بررسی ویژگی های روایی این داستان است تا مشخص شود چگونه روایت از خود عبور می کند تا حصر روایی را بشکند و تکثر روایی ایجاد کند؟
خلاصه ماشینی:
این مقاله به دنبال ارائة پاسخ مناسبی برای سؤالات زیر است : • با توجه به رویکرد روایی گرمس ، عناصر اصلی و دخیل در تولید معنا در این داستان کدامند؟ • عبور از یک زنجیرة معنا به زنجیرة دیگر تحت چه شرایطی شکل می گیرد؟ هدف از ارائة این مقاله بررسی ویژگی های روایی این داستان است تا مشخص شود چگونه روایت از خود عبور می کند تا حصر روایی را بشکند و تکثر روایی ایجاد کند؟ ٢.
مراحل فرآیند روایی را می توان به شکل زیر نشان داد (شعیری ٩١:١٣٨١): عقد قرارداد ← توانش ← کنش ← ارزیابی و قضاوت شناختی و عمل اما پرسش مهمی که در اینجا مطرح می شود این است کـه آیـا عوامـل گفتمـانی فقـط بـه واسـطة کنش ، معناسازی می کنند؟ اگر در متنی با عاملی مواجه شویم که ویژگی اصلی آن «انـدوه» اسـت ، آیـا باز هم می توانیم از کنش صحبت کنیم و آن را کنشگر بنامیم ؟ زبانشناسان گفتمـانی بـرای پاسـخ بـه این نیاز تحلیلی متن واژة «شوش» را که از مصدر فعل «شـدن» گرفتـه شـده اسـت ، بـه کـار مـی برنـد (شعیری و وفایی ، ١٣٨٨: ١٢).
آگاهشدن ماهی سیاه کوچولو از یکنواختی زندگی ، فعل مؤثر «خواستن » جدیدی را مطرح می کند که در نتیجة فعل مؤثر «نخواستن » که در ابتدای داستان به آن اشاره شد، حادث می شود و خود ترسیم کنندة تغییر وضع کنشگر از حالت قبلی به حالت جدید (رهاشدن از این یکنواختی ) است که بحث بعد پویای کلام را مطرح می کند.