چکیده:
اشتراک عینی ١ فنی است که در آن، شاعر با انتخاب مجموعه ای از اشیاء، موقعیت ها، موضوعات، حالات یا زنجیرهای از حوادث، به نحوی موثر واکنشی عاطفی در خواننده به وجود می آورد. در این حالت ، شاعر نیازی به بیان صریح احساسات ندارد؛ بلکه آنها را در قالب اشیاء، موقعیت ها و غیره در ذهن خواننده تداعی می کند. در اشعار نیما یوشیج و احمد شاملو نمونه های بسیاری از فن اشتراک عینی را می بینیم . به نظر می سد تاکنون تحقیق برجسته و قابل توجهی از اشتراک عینی از این دو شاعر دیده نشده است ؛ بنابراین هدف مقاله این است که به مقایسة این فن در برخی اشعار این دو بپردازد. از اشعار نیما می توان به شب پا، بخوان ای همسفر با من ، شب همه شب ، هست شب و از اشعار شاملو به رانده، گل کو، سخنی نیست ، او را صدا بزن، مرثیه ، وصل ، ابراهیم در آتش اشاره کرد.
خلاصه ماشینی:
این همان دانسته های خام زندگانی درونی یا صور ذهنی هستند که بعد صورت عینی می یابند: وقتی این صور را بدون تغییر شکل و به صورت بکر و تازه و نیرومند خود بیان کردیم ، القائات و اشارههای مستقیم و مؤثری به ذهن خواننده عرضه می شود، پس از آن درگیری 3- urrealists 4-magists 5- zra ound حقیقی با واقعیت با چنان نیرویی به ما منتقل می شود که فشار مستبدانة زندگی روزانه ناپدید می گردد و برای لحظه ای از الزامات آن می گریزیم (دستغیب ، ١٣٧٣: ٩٩).
نیما یوشیج به جست وجو و نشان دادن تصویرها و جلوههای عینی و مشهود اعتقاد 6 Lakoff&Johnson 7 mataphoricmapping داشت ؛ برای مثال در یکی از شعرهایش می گوید: مانده از شب های دورادور/ بر مسیر خامش جنگل / سنگچینی از اجاقی خرد/ واندر آن خاکستر سردی...
به گفتة فلکی ، وقتی نیما می گوید: مانده از شب های دورادور/ بر مسیر خامش جنگل / سنگچینی از اجاق سرد/ اندرو خاکستر سردی (نیما، ١٣٧٥: ١٥٣)، فضای ایجادشده به یاری جنگل و سنگچین ، نه تنها محیط و زندگی معینی (محیط شمال و زندگی و گذرگاه گالش ها یا خود شاعر) را می نمایاند؛ بلکه با توصیف «اجاقی با خاکستر سرد» حس اندوهی را در شعر می ریزد و زمینه را برای نشان دادن دمسردی روزگار شاعر آماده می کند تا بگوید: همچنان کاندر غباراندودة اندیشه های من ملالانگیز/ طرح تصویری در آن هرچیز/ داستانی حاصلش دردی (همان: ٤٦).