چکیده:
چکیده در این نوشته، نخست به آرای مخالفان علم بومی در ایران اشارهای میکنیم؛ سپس، برداشتهای اندیشمندان را از دیدگاه شریعتی دربارۀ علم بومی مطرح میسازیم؛ بعد از آن، زمینههایی که شریعتی برای مدل علمی خود شرحمیدهد، بررسی میکنیم. اصلیترین این زمینهها عبارتاند از: تأثیر فرهنگ بر علم، نقش محقق در علم و تفاوت علم و فکر. اینها بستر لازم برای علم بومی را فراهممیکنند؛ پس از آن، به ضرورت علم بومی در چهارچوب نقد علم مدرن از یکسو و اهمیت علم از سوی دیگر میپردازیم. معنای بومیسازی علم نزد شریعتی، حوزۀ بومیسازی و سازوکارهای آن، مباحث انتهایی این نوشته را تشکیل میدهند. سرانجام، مقایسۀ مختصری میان شریعتی و برخی اندیشمندان صورتمیگیرد. در مجموع، این مقاله بر آن است تا نشاندهد میتوان شریعتی را یکی از نخستین کسانی دانست که نیاز به علم بومی را در جامعۀ ایران مطرحکردهاند.
خلاصه ماشینی:
در این میان ، متفکرانی نیز هستند که بر این باورند افکار شریعتی با پروژة اسلامی سازی دانش ارتباطی ندارد؛ مثلا، بـه نظـر فریـد العطـاس کـه نظریـات شـریعتی را ذیـل عنـوان جامعه شناسی دگرواره دسته بندی می کند، افکار شـریعتی هـیچ ارتبـاطی بـا جامعـه شناسـی اسلامی مدرن یا اسلامی سازی دانش یا چنین چیزهایی ندارد، زیـرا آنچـه شـریعتی دربـارة مطالعة علمی می گوید، در چهار حوزة موضوع ، مسائل ، منطق و غایت قابل طرح اسـت کـه فقط غایت است که می تواند اسلامی باشد و در مورد سه حوزة اول ، اسلامی بودن یا نبـودن مطرح نیست .
در پاسـخ بـه این پرسش به پنج زمینه ٢ اشاره می کنیم : ١,٣ تأثیر فرهنگ بر علم شریعتی در بحث پیرامون فرهنگ ، یکی از تفاوت های فرهنگ و تمدن را این مـی دانـد کـه فرهنگ را یک ملت تولیدمی کنند و به شدت رنگ ملی دارد، درحالی که تمـدن دارای جنبـة عام و مشترک جهـانی و بشـری اسـت (شـریعتی ، ١٣٧٨ الـف : ١٠٤).
بـه نظـر او، علـم و تکنولوژی به رغم اینکه بر اصول و قواعد کلی و عقلی استوارند که این قواعد در همه جـا یکی است و شرقی و غربی و ایرانی و رومی ندارد، در عین حال تمام مللی که درجـاتی از علم و صنعت را طی کرده اند، رنگ تاریخ و فرهنگ ـیعنی ملیـت ــ خـویش را بـر ایـن دو وجهة عام تمدن زده اند (همان :١٠٥).