چکیده:
گزارة نظرورزانه یکی از نوآوریهای منطقی هگل است که آن را نخستبار در درآمد کتاب پدیدارشناسی روح مطرح کرد. مفهوم اساسی این گزاره بر اساس نقدی شکل میگیرد که وی به منطق سنتی و نیز به منطق کانتی دارد. در این مقاله میکوشم تا نشان دهم این گزاره در اندیشة هگل چگونه شکل میگیرد چه نسبتی با گزارههای بنیادین در دو منطق پیشگفته دارد و نیز این برداشت خاص از گزاره چه امکاناتی را برای متافیزیک و منطق وی فراهم میآورد
خلاصه ماشینی:
براي نمونه اگر بگوييم هر جسمي سه بعـد دارد از آن جا که سه بعد داشتن در تعريف جسم ، پيش فرض گرفته شده بوده ، درنتيجه مـا در اين گزاره به دانش خود نيفزوده ايم و از سوي ديگر گزاره نيز تحليلي اسـت (شـلينگ نيز مي خواهد گزارة نظرورزانة هگل را در اين دسته بياورد؛ زيرا اگـر بگـوييم ايـن گـزاره اين همان گوست در واقع آن را به معناي کانتي تحليلي دانسته ايم و در اين صـورت ديگـر امکان استنتاج ديالکتيکي مقولات منطقي از مقولة نخستين يعني هستي ناب منتفي خواهد شد و به طور کلي نيز امکان حرکت و گذر در ميان مقولات ، ناممکن مي شود و اين همان چيزي است که شلينگ به آن باور دارد).
در پاسخ به شلينگ نيز بايد با تأکيد بر جنبة منفي در اين گزاره ها يعني وجه اين نه آنـي ، نقد او را پاسخ گفت ؛ زيرا در گزارة تحليلي ما صرفا با يـک انـدراج يعنـي جنبـه اي مثبـت روبه روييم و پس از صدور حکم ، به هيچ وجه نمي توان از عدم کفايـت محمـول نسـبت بـه موضوع سخن گفت و راه را به سوي گزاره اي ديگر باز کرد.
هگل اما همان جا که به بحث از گزارة نظرورزانه مي پردازد يعني در آغاز کتاب پديدارشناسي روح آشکارا تمايز نگاه خود را از نگـاه شـلينگ بـا ايـن عبارت اعلام مي کند که فلسفة اين هماني مطلق (philosophy of absolute identity) «شـبي است که در آن ...