چکیده:
یکی از مسائل مهم تاریخ فلسفه مسئلة زمان است. فیلسوفان زیادی به این مسئله پرداختهاند، ولی بدون تردید در روزگار ما برگسن نخستین فیلسوفی است که زمان را به جد مورد بررسی قرار داده است، به طوری که فلسفة او را به حق میتوان فلسفة زمان نامید. او اساس فلسفة خود، و نقطة آغازین و پایانی آن را شهود زمان و به عبارت دقیقتر شهود دیرند میداند. مطابق سنت دوئالیستی برگسن در خصوص زمان میتوان به دو رویکرد اشاره کرد: رویکرد متافیزیکی و رویکرد معرفتشناختی. مؤلف این نوشتار با تأکید بر رویکرد اول میکوشد تا حقیقت زمان را روشن سازد، اگرچه بهنظر میرسد بیان حقیقت زمان در قالب مفاهیم ممکن نیست و با ماهیت تفکر برگسن منافات دارد، زیرا با آوردن زمان در چنگال مفاهیم دیمومت و استمرار را که ذاتی آن است از آن میستانیم. به طور کلی برگسن در خصوص زمان دو نکتة سلبی و ایجابی را شرح میدهد؛ نکتة سلبی اینکه زمان، مفهومی مستقل نیست، و اگرچه میان او و مکان فرق گذاشته میشود ولی درواقع با مکان یکی است. نکتة ایجابی اینکه زمان امری روحی و روانی است که برگسن آن را دیرند مینامد. به این معنا زمان واقعیتی است مستقل، و درواقع اصل و اساس هر واقعیتی است.
خلاصه ماشینی:
برگسن در اثر اول خويش از تمايز ميان حالات رواني و پديدارهاي بيروني آغاز مي کنـد و چون تغيير را صرفا به امور اول نسبت مي دهد زمان را به مثابـة امـري درونـي کـه ويژگـي آگاهي و وجدان است درنظر مي گيرد؛ به عقيدة وي تجربة زمان حقيقي مستلزم يک عمـل ترکيـب ذهنـي اسـت و در نتيجـه زمـان ، پديـدار خودآگـاهي و چيـزي صـرفا درونـي و روان شناختي مي شود.
اما در آثار بعـدي برگسـن تغييراتـي حاصل مي شود و او زمان را به اشياي خارجي نيز نسبت مي دهد و جهـان را، اعـم از امـور دروني و بيروني ، يک سره زماني مي داند و تأکيد مي کند که تغييرات واقعي را نمي تـوان بـر اساس مفاهيم کمي و مکاني صرف تبيين کرد.
او در مـاده و حافظـه ايـن سـؤال را مطـرح مي کند که آيا زمان واقعي يا ديرند را نمي توان به اشياي خارجي نسبت داد؟ همين طـور در تحول خلاق ، ديرند را ذاتي جهان مي داند و معتقد است که اگر اشياي خارجي فاقد ديرنـد باشند و ديرند را صرفا پديده اي وجداني بدانيم اين خطر وجود دارد که ديرند، کيفيتي ذهني و نمودي صرف تلقي شود.
حال اگر از گوسفندان صرف نظر کنيم و صرفا به تصور آن ها که حالتي از آگاهي است توجه کنيم وضع چگونه خواهد بود؟ در اين حالت به نظر مـي رسـد کـه ايـن سلسله به جاي اين که در مکان باشد در زمان قرار دارد؛ اما به نظر برگسن چنين نيست ، زيرا اگر ما هريک از تصورات را به نوبت و جداي از ديگري درنظر آوريم جز بـا يـک تصـور سروکار نخواهيم داشت و در اين صورت به مجموع يعني عدد پنجاه نخواهيم رسيد.