چکیده:
نوشتار حاضر در صدد ارائة تصو یری از س یر تک املی تبیی ن نظری ة اشراق ی علم اله ی
آن گونه که از سوی شهاب الد ین سهرورد ی (ش یخ اشراق) مطرح شده است و بی ان
نقدهای صدرالمتالهین و نیز برخی ملاحظات نگارنده بر این نظری ه است. سهرورد ی در
بحث از علم الهی، طی سه گام مشخص، از رویکرد مشائ ی به نظریة اشراقی علم الهی
منتقل می شود. این سه گام را می توان به ویژه در سه اثر اصلی او: تلویحات، مطارحات و
حک الاشراق ملاحظه کرد. سهروردی بر این باور است که علم خدا، به ذات خودش به مخلوقات تعلّق می گیرد و از سنخ علم حضوری » است. او علم حضوری خدا به ذات خود را از طریق حضور ذات خدا برای ذاتش و علم حضوری خدا به مخلوقات «درمقام فعل» (یا علم قبل از معلوم) غافل می شود. به همین لحاظ نظر یة اشراقی علم الهی، اگرچه از جهاتی، نسبت به نظریة مشائی علم اله ی پیشرفت قابل توجهی را نشان م ی دهد، لکن نقدهایی بر آن وارد است که از سوی صدرالمتالهین در کتاب مهم و با عنوان تعلیقات بر
شرح حک الاشراق قطب الدین شیرازی مطرح شده است و فلاسفة اسلامی بعدی نیز گاه
تقریرات جدیدی از آن ارائه داده اند. ملاحظات دیگر ی نی ز قابل طرح اند که به نظر
می رسد در آثار سهروردی بی پاسخ مانده اند.
خلاصه ماشینی:
"باید توجه داشت که در نظام معرفتشناختی مشائی، اگرچه علم به ذات، نیازمند صورت ذهنی نیست ـ زیرا خود ذات نزد ذات حاضر است، یعنی خود ذات است که از ذات مجرد از ماده، غایب نیست ـ اما علم به غیر ذات با وساطت صورت ذهنی است و همین صورت ذهنی است که حقیقتا از ذات مجرد از ماده، غایب نیست و از اینرو علم خدا به مخلوقات نیز ناگزیر با وساطت و صورت اشیا و لذا «صوری» (وابسته به صورت) یا همان حصولی خواهد بود و این، ایرادی است که سهروردی بر نظریة مشائی علم الهی وارد میسازد.
صدرالمتألهین در کتاب مزبور، ابتدا به شرح دیدگاه سهروردی میپردازد: طبق نظر سهروردی، از آنجا که علم الهی به اشیا عبارت است از اضافة نوری حضوری خدا به اشیا، علم او به رؤیت او باز میگردد؛ این در حالی است که نزد مشائیان، مانند فارابی، ابنسینا و بسیاری از شاگردان آنها، که علم خدا را عبارت از حصول صورتهای اشیا در ذات او میدانند، رؤیت او به علم او باز میگردد؛ چه هر صورتی که در ذهن حاصل شود، هرچند هزاران تخصیص با آن همراه باشد، بازهم کلی و لذا مثالی (یا تمثلی) خواهد بود و علم به این صورت نمیتواند شخصی و ابصاری باشد."