چکیده:
در بیشتر مکاتب، مانند هندوئیسم و بودیسم و مکتب های فکری یونان باستان، مانند مکتب
سعادت گرای سقراط و افلاطون، باور به تناسخ د ی ده م ی شود. دوگانه انگاران دربار ة
حقیقت انسان که روح مجرد و ماندگار را برای آدمی پذیرفته اند، با ا ی ن پرسش بن ی ادین
مواجه اند که در هنگام ة مرگ و زمان مفارقت کامل روح از بدن، بقا ی روح در چه
عالمی و به چه صورتی است؟ عده ای بقای روح را به گونة تناسخ و انتقال آن از کالبد ی
به کالبد دیگر در عالم دنیا مطرح کرده اند. دسته ای دیگر همان باور ادی ان اله ی مبن ی بر
معاد و انتقال روح به عالم ماورای طبیعت را پذیرفته اند.
باور به تناسخ، درگیر با باور به معاد مطرح در ادیان الهی و نافی آن است؛ بدین سبب دی ن باوران
و قائلان به معاد، به ویژه متکلمان و فلاسفة الهی جهت دفاع از اصل معاد و شفاف ساز ی آن به
تبیین و ابطال تناسخ مشهور پرداخته اند. ملاصدرا در معادشناسی خویش به صورت مبسوط از
طریق ارائة ادلة عقلی متعدد، از جمله براهین قوه و فعل و به وی ژه برهان حر ک ت اشتداد ی ک ه
مبنای آن اصل حرکت جوهری است، در قالب مقدمات پی درپی در راستا ی ابطال تناسخ
پرداخته است. وی بر این باور است که قرائت های مختلف از تناسخ و ن ی ز انواع تناسخ مطلق
اعم از صعودی و نزولی آن قابل دفاع عقلانی نیستند؛ اما به نظر می رسد برخ ی از ادلة عقلی بر
ابطال تناسخ نیز خدشه پذیرند. البته ابطال تناسخ از طریق دلیل های نقلی نی ز انجام م ی گی رد ک ه
این دسته از ادله مورد توجه این نوشتار نیستند.
خلاصه ماشینی:
"قسم دوم عبارت است از انتقال نفس از بدن دنیوی به بدن اخروی که مناسب با اوصاف و اخلاقی است که در دار دنیا کسب کرده است و چنین نفسی در آخرت به صورت حیوانی که صفات وی در آن غلبه کرده است، ظاهر میگردد و این، مسئلهای است که نزد بزرگان اهل کشف و شهود ثابت و مسلم گردیده و از ارباب شرایع و ادیان ملل نیز نقل شده است و درست به همین دلیل گفتهاند: هیچ مذهبی نیست که تناسخ در آن، مقام شامخی نداشته باشد (ملاصدرا، 1360، ص341 ـ 343).
وی در بارۀ تناسخ ملکوتی تصریح میکند که میان تناسخ مصطلح و معاد جسمانی و تجسم اعمال فرق روشنی است؛ زیرا وقتی نفس در اثر حرکت جوهری دچار تحول شد و از عالم طبیعت به عالم آخرت حرکت کرد و این در حالی است که ملکات، احوال و افکار مختلفی را کسب کرده است، در جهان آخرت به صورتهایی که متناسب با آن ملکات، احوال و افکار مکتسبه در دنیاست، درمیآید؛ از اینرو تناسخ ملکوتی، همان تجسم اعمال است که در اسلام آمده است؛ اما در معاد جسمانی نفس به بدن دیگری تعلق نمیگیرد و اشکال رجوع از فعلیت به قوه و از کمال به نقص لازم نمیآید تا تناسخ مصطلح باشد، بلکه نفس با بدن و صورتی که حاصل اعمال و افکار اوست، محشور میشود.
آنگاه ملاصدرا به تفاوت تناسخ با معاد جسمانی میپردازد و میگوید: تناسخ به معنای انتقال نفس از بدن عنصری یا طبیعی به بدنی دیگرکه از بدن اولی جداست، ناشدنی است؛ خواه این انتقال نزولی باشد که اگر به بدن انسانی دیگر منتقل شود، نسخ باشد و اگر به بدن حیوانی انتقال صورت گیرد، مسخ است وانتقال به نبات فسخ و به جماد رسخ گویند و اگر تناسخ به گونۀ صعودی باشد، این نیز محال است."