چکیده:
بی هیچ تردید قدرت اساسی ترین مفهوم رشته روابط بین الملل است. با توجه به تقسیم بندی صورت
پذیرفته پیرامون نظریه های روابط بین الملل در قالب دو چشم انداز خردگرا و تامل گرا می توان به
گونه شناسی نوینی از این مفهوم دست یافت، به نوعی که تمامی نظریه های موجود را پوشش دهد. این
گونه شناسی مشتمل بر چهار وجه مادی گرای، معناگرایی، ساختاری بودن و کارگزارمحور بودن است.
درنهایت می توان این گونه شناسی را در متن سیاست میان ملت ها، اثر جاودانی مورگنتا، بازشناخت .
خلاصه ماشینی:
(2) 1- Reflectivist Perspectives 2- Compulsory 3- Institutional 4- Structural 5- Productive ◊ ٦ فصلنامه تخصصی علوم سیاسی / شماره هجدهم / بهار١٣٩١ در مجموع و در نمایی کلی ، این نوشته ناظر است به بازشناسی مفهوم قدرت در دانـش روابـط بـین الملل ؛ از این رو پرسش اساسی این است که با توجه به چشم اندازهای موجود در رشته روابط بـین الملـل چگونه می توان به یک گونه شناسی جامع از مفهوم بنیادین قدرت دست یافت ؟ در این نوشته تلاش می شود تحول مفهوم قدرت در سیاست بین الملل با استناد بـه مکاتـب نظـری مختلف مورد ارزیابی قرار گیرد؛ طبقه بندی ، اندازه گیری ، و نحوه اعمال آن جهت برقراری صلح و امنیـت بین المللی ارائه شود، و نهایتا با اتخاذ تحلیلی انتقـادی ، رهیافـت یـا رهیافـت هـای مـسلط ضـمن ارائـه استدلال های کمی یا کیفی ذکر شود.
بـدین ترتیـب رهیافـت هـای واقعگرایی ، لیبرالیسم ، مکتب انگلیسی ، سازه انگاری ، مکتب انتقـادی ، پـساتجددگرایی / پـساساختارگرایی ، فمنیسم از یک سو، و پسااستعمارگرایی ، و جامعه شناسی تاریخی و همچنین دیدگاه های نظریه پردازانـی چون لبو که در هیچ یک از این مقولات نمی گنجند از سوی دیگر در ارتباط با تحول مفهوم قدرت مـورد بازبینی قرار می گیرند.
26-Alexander Wendt, Social Theory of International Politics (Cambridge: ◊ ٢٠ فصلنامه تخصصی علوم سیاسی / شماره هجدهم / بهار١٣٩١ Cambridge University Press, 1999).