چکیده:
گرچه آلن فینکل کراوت از همان نخستین سطرهای کتابش میکوشد از میراث ارنست رنان عبور کند و به نوعی «پساملیگرایی» دست یابد، حاصل شانزده گفتوگوی او با شماری از مهمترین متفکران و پژوهشگران امروز فرانسه شاید در نهایت، ﺗﺄییدی باشد بر این اندیشۀ محوری رنان که «تعلق به یک ملت را نه نژاد و زبان واحد، بل اراده هر فرد تعیین میکند». اگر بپذیریم این اراده در عین حال ضامن وجود و بقای مردمسالاری است، به شکلی دور از انتظار، و به رغم تضاد ژرف تاریخی، دو انگارۀ ملیگرایی و مردمسالاری به یکدیگر میپیوندند؛ زیرا مردمسالاری نیز تحقق نمیپذیرد و دوام نمییابد مگر آنکه هر فرد آزادانه برخی محدودیتها را بر آزادی خویش تحمیل کند. نفرت از مردمسالاری، که به عقیده ژاک رانسی یر اساسا در وحشت از برابری و هراس از همگانی شدن تفکر ریشه دارد
خلاصه ماشینی:
گرچه آلن فینکل کراوت از همان نخستین سطور کتابش میکوشد از میـراث ارنسـت رنان فرارود به نوعی «پساملیگرایی» دسـت یابـد، حاصـل شـانزده گفـت وگـوی او بـا شماری از مهم ترین متفکران و پژوهشگران امروز فرانسه شاید در نهایت ، تأییدی باشـد بر این اندیشۀ محوری رنان که تعلق به یک ملت را نه نژاد و زبان واحـد، بـل ارادة هـر فرد تعیین میکنـد.
اگـر بپـذیریم کـه ایـن اراده در عـین حـال ضـامن وجـود و بقـای مردم سالاری است ، به شکلی دور از انتظار، و بـه رغـم تضـاد ژرف تـاریخی، دو انگـارة ملیگرایی و مردم سالاری به یکدیگر میپیوندند؛ زیرا مردم سالاری نیز تحقق نمی پـذیرد و دوام نمی یابد مگر آنکه هر فرد آزادانه برخی محدودیت ها را بر آزادی خویش تحمیل کند.
از کـدام ملت سخن میتوان گفت زمانی که مهاجر مستعمره های قدیم ، سرسختانه از تنیده شـدن در بافت مقصد تن میزند؟ نیت مهاجران نه ادغام در ساختاری به نـام «ملـت فرانسـه »، بل دست یافتن بـه ملیـت فرانسـوی اسـت (نـک .
شکی نیست که در این شـرایط نـه مـیتـوان از اهمیت نژاد سخن گفت ، نه به برهان ملیت توسل جست : اگر، بـه رغـم تبـار و ملیـت آلمانی، ساکنان آلزاس همچنان خود را فرانسوی میدانند، سبب «احساس همبسـتگی» آن هاست با ملت فرانسه و «میل به ادامۀ همزیستی» بـا ایـن ملـت .
به این آمار و ارقام ، دادة دیگری را نیز باید اضافه کرد که به شکلی باز محسـوس تـر بر تفاوت فرانسۀ امروز با ملت آرمانی رنان گواهی میدهد و عبارت است از بیارتباطی شهروندان با گذشته و آینده .