چکیده:
تحقیقات فراوانی دربارۀ مفهوم بلاغت، نقد ادبی و همچنین نظریه نظم عبدالقاهر جرجانی انجام شده است اما مطالعات اندکی هستند که مفاهیم بلاغی جرجانی را با اندیشمندان دیگر، به خصوص اندیشمندان غربی مقایسه کرده باشند. هدف از این تحقیق، مقایسه بلاغت از دیدگاه جرجانی با عقاید و نظریههای دو تن از مشهورترین اندیشمندان بلاغی غرب در عصر حاضر، یعنی برک آمریکایی و باختین روس است. اندیشههای این متفکرین با استفاده از منابع داخلی و خارجی مطالعه و به صورت تطبیقی بررسی وموارد اشتراک و تفاوت آنها تبیین شده است. در پایان مشخص گردید که تحولاتی که در بلاغت غرب رخ داده و باعث ایجاد عصر مدرن بلاغت شده، اشتراکات فراوانی با اندیشههای جرجانی دارد که قرنها پیش، آنها را بیان نموده است.
Various researches have been carried out regarding the concept of rhetoric، literary criticism and the orderly theory developed by 'Abdulqāhir al-Jurjānī. Little work has been done however، concerning the comparison of the rhetorical elements developed by 'Abdulqāhir al-Jurjānī with those of others especially the western thinkers. The purpose of this paper is to make a comparison between the rhetoric as suggested by al-Jurjānī and the views of two famous western rhetoric specialists، i.e. Burke and Bakhtin. Using Persian and foreign sources، the views of these two thinkers were first analyzed and then compared with al-Jurjānī's and the similar and different points were later determined. It was concluded that the developments happening in western rhetoric which has caused a new era in rhetoric has a lot in common with al-Jurjānī's views which were suggested many centuries ago.
خلاصه ماشینی:
"2. جرجانی و دانش معانی و بیان همایی معانی و بیان قبل از عبدالقاهر جرجانی را به دو دوره مختلف تقسیم بندی کرده است: دورۀ نخست، از ابتداء ظهور فنون ادبیه لسانیه یا قرآنیه که از اواسط قرن اول هجری است تا حوالی سنۀ 274 که تاریخ تدوین فن بدیع است به توسط ابن معتز ـ در این دوره هیچ کدام از فنون معانی و بیان و بدیع عنوان مستقل فنی نداشت بلکه در ضمن مواضیع دیگر به قواعد این نیز اشاره شده بود و مهمترین موضوعی که مباحث این فنون در آن درج شده بود موضوع بلاغت و فصاحت و معانی القرآن و نقدالشعر و اسرار النحو و علل النحو و اعجاز القرآن و قواعد الشعر و امثال آنهاست.
دورۀ بعد، از حوالی 274 که زمان تالیف بدیع ابن معتز است تا عصر شیخ عبدالقاهر: در این دوره فنون سه گانه از سایر علوم ادبی جدا شده اما به یکدیگر آمیخته بود یعنی در فن بدیع، از مباحث معانی و بیان مثل بلاغت و فصاحت و تشبیه و مجاز و استعاره و کنایه نیز که از مباحث خاص معانی بیان است گفتگو میکردند» (همایی، 1374: 15ـ14).
جلالالدین همایی هم علم معانی را منوط به آگاهی از ترکیب انواع کلام میداند و با ارائه مثالهایی، به تبیین معانی میپردازد که به نظر میرسد که برگرفته از تحولی است که عبدالقاهر جرجانی در تعریف این دانش ایجاد کرده است: «علم معانی فنی است که بواسطۀ آن احوال لفظ معلوم میشود از جهت مطابقت با مقتضی حال."