چکیده:
گفتمان پنهان، بهویژه برپایه تفسیر و رویکرد نورمن فرکلاف و تئون فندیک، وجه زبانشناسانه مستور ایدئولوژیها هستند. بر اینپایه، هر ایدئولوژی سیاسی- اجتماعی، افزون بر نشانگان و سامانه مفصلبندی هویدای خود، دارای وجوه، ایستارها و انگارههای پنهانی است که در حقیقت بدنه اصلی آن را میسازند. ساختمان گفتمان پنهان، استوار بر روانشناسی زبان و تبارشناسی قدرت است. گفتمان پنهان، سازنده و بستر بالش قدرت پنهان است. هژمونی یک ساختار، در پیوند استوار با کیفیت سامانیابی و القای این گفتمان پنهان است. این نشانگان عینی و ذهنی، وظیفه تولید و بازتولید قدرت و ساختبندی مشروعیت را برای ارکان هر گفتمان برعهده دارند. این موضوع بهویژه با کاربست رسانههای گروهی به انجام میرسد. رسانههای گروهی ابزارهای انتقال و جابجایی قدرت و مشروعیت هستند. این موضوع به خصوص در منطقه خاورمیانه عربی بسیار جدی است. رسانههای منطقه، ابزارها و عواملی فعال و برجسته در تولید و بازتولید مبانی و مبادی گفتمان پنهان سیاسی-اجتماعی چیره هستند. با توجه به آنچه گفته شد، این مقاله با بهپرسش گرفتن کاربرد رسانههای گروهی بهعنوان ابزار و منبع تولید و بازتولید گفتمان پنهان بهویژه در جهان عرب، در پی آزمون این فرضیه مقدماتی است که این رسانهها از راه گذر از مجرای حافظه فردی و جمعی شهروندان، افراد و گروهها، کانونهای نشانهشناختی مترتب بر قدرت و مشروعیت را در این منطقه سیاسی- اجتماعی فعال میسازند. از این بستر و بافتار درهمتنیده و پیچیده، معادلات قدرتی بیرون میآید که متضمن درونی کردن بنیادهای مشروعیت و حقانیت خاندانها و روندهای حکومتگر عربی است که الزاما نیز سویههایی همخوان با اصول حکومتداری خوب و دموکراتیک ندارند. رژیمهای عربی خاورمیانه، عموما کوشیدهاند تا ساخت سیاسی ذرهای و سازمان اجتماعی موزاییکی خود را با توجیهات ایدئولوژیک استوار بر مبانی زبانشناسانه و گفتمانی، خاصه با کاربست رسانههای گروهی، در کنار اقبال گسترده به میلیتاریسم، جبران نمایند.
خلاصه ماشینی:
"ایدئولوژی رابطه نزدیکی با قدرت دارد چراکه ماهیت فرضیات ایدئولوژیکی که در قراردادهای ویژهای نهفتهاند و ماهیت خود قراردادها به روابط قدرتی بستگی دارند که در پس آنها قرار دارند؛ و با توجه به اینکه آنها ابزاری برای مشروعیتبخشی به روابط اجتماعی موجود و تفاوتهای قدرت هستند، تنها با بازپیدایی شیوههای رایج و آشنای رفتاری است که این روابط و تفاوتهای قدرت بدیهی فرض میشوند.
سیاست پاناسلامی عربستان دو هدف را دربر داشت: در کنار تقویت مشروعیت سیاسی سعودی در کشور، جایگاه قلمرو پادشاهی را در جهان اسلام استحکام میبخشید و این جنبش با شکست سال 1967 دولتهای عربی از اسراییل به صورتی اتفاقی بهبود یافت (Abdel Hai, 2012: 41).
MBC1 ، MBC2، MBC4، Saudi TV1 و کانال خبری العربیه در شمار پنج کانال مهم عربستان هستند و نظرسنجیهای انجام شده از سوی دانشگاه مریلند و زاگبی نشان میدهد که باوجود اینکه الجزیره متداولترین کانال خبری در چندین کشور عربی است، اما کانالهایی مانند MBC، العربیه و LBC-sat که همگی زیر نظر سرمایهگذاران سعودی هستند، میان بیشتر عربها شهرت دارند.
رویکرد عربستان سعودی نسبت به رسانههایی که تحت کنترل آن هستند، و مجازات سنگینی که در انتظار آنهایی که تصویر مثبتی از خاندان شاهنشاهی و کشور پادشاهی نشان نمیدهند وجود دارد، در کشورهای شورای همکاری خلیج فارس بازتاب یافته است که چنین قانون رسانهای سختی برای نگهداشت مبنای قدرت سلطنتی دارند (Cochrane, 2007: 5 و Mellor, 2008: 359).
در همین راستا همواره کوشیده است تا بهویژه با بهرهگیری از رسانههای گروهی، که برترین آنها العربیه میباشد، مرزهای خودی و غیرخودی را در این منطقه جغرافیایی و فرهنگی، بر پایه ایدئولوژی خود خوانش نماید (Alloul, 2011: 108 و Zayani and Ayish, 2006: 478)."