چکیده:
علوم بلاغی که سابقه ای دیرینه در ادبیات جهان دارد ، در ادبیات ایران نیز همواره مورد توجه بوده است . بعد از اسلام نیز با مرکزیت قرآن ، توجه به این مباحث گسترش چشمگیری یافت . ریشه های قوی بلاغت فارسی در زبان عربی و فقدان نقد و تحلیل عالمانه ءآن ، موجب ظهور نارسایی هایی در این عرصه شده است که با طبقه بندی ، بررسی منتقدانه و آشکار کردن راز زیبایی مباحث آن ، می توان از نارسایی ها و افراط وتفریط های موجود دراین حوزه کاست و این علوم را به عنوان ابزاری کارآمد در خدمت رشد و شکوفایی ادبیات فارسی ، در آورد . این مقاله کوششی است در جهت طبقه بندی صنایع لفظی و نگاهی تحلیلی به فلسفه ءشکل گیری و عملکرد این صنایع ، که کمتر به آن پرداخته اند .
خلاصه ماشینی:
"بنـابراین صنایعی که در دسته ءدوم تقسیم بنـدی حاضـر آمـده انـددر عرصـه ءشـعر ، موسیقی سازترند و حال آنکه کتب بدیعی تا عصر قاجار به موسیقی حاصـل از تکرار صامت ها بی توجه بوده اند و موسیقی حاصل از تکرار مصوت هـا را با توجه به مصادیق و شواهد آن به گونه های متفاوت توجیه کـرده انـد و نامهای متعددی بر آن نهاده اند کـه مهمتـرین آنهـا عبارتنـد از : ١-موسـیقی حاصل از تکرار مصوت ها را بر طبق قواعد ادبیـات عـرب نفـی کردنـد کـه نمونه ءآن بحث تتابع اضافات است که به علت سازگار نبودن با ماهیت زبـان عربی دراین زبان پسندیده نیست اما بسامد تتابع اضـافات در آثـار برجـسته ء ادب فارسی و در شعر بزرگانی چون سعدی و حافظ به اندازه ای اسـت کـه نشان می دهد که این بزرگان تتابع اضافات و تکرار مـصوت کوتـاه را غالبـا برای تقویت موسیقی کلام به کار گرفته اند : به نام خدایی که جان آفرید سخن گفتن اندر زبان آفرید خداوند بخشنده ءدستــگیر کریم خطابخش پوزش پذیر (سعدی ) بادة گلرنگ تلخ تیز خوشخوارسبک نقلش از لعل نگار و نقلش از یاقوت خام (حافظ ) ٢-به علت آشنا نبودن به نقش موسیقی ساز مصوت ها ، در توجیه برخی از مصادیق آن به جنبه های دیگری متوسل شدند و با استفاده از اصطلاحاتی که در عرصه ءبدیع لفظی و معنوی متغیر است ، در صدد توجیـه اینگونـه مـوارد بر آمدند ."