چکیده:
در این مقاله، کارکردهای نشانه- معناشناختی «رنگ» و «نور» را در داستان «مری کردن چینیان و رومیان در علم نقاشی و صورتگری»[1]، از دفتر اول مثنوی، بررسی کردیم. در این گفتمان، مولانا با معرفی نگاه پدیدارشناختی خود، چگونگی تجلی وجه دموکراتیک عرفان شرق را نشان داده است. پرسش اصلی مقاله این است که چگونه و براساس کدام شرایط و کارکردهای گفتمانی و فرهنگی، گذر از فضای فیزیکی- کنشی به فضای نمادین و استعلایی فراهم میشود. هدف از پژوهش، مطالعۀ ویژگیهای تعاملی و برهمکنشی رنگ و نور و نشان دادن جایگاه سمیوسفرهای فرهنگی در گفتمان مولانا است. فرض ما این است که حضور هستیمحور و پدیدارشناختی نور، فضای گفتمانی رنگ را از انحطاط هستیمحور نجات و آن را در وضعیت استعلایی قرار میدهد؛ بنابراین، نور و رنگ در یک فضای بیرنگی سبب استعلای معنا میشوند. در چنین فضایی، ما با دیگری و هستی حضور یکی میشویم و همه چیز به محتوایی از موسیقی زیباییشناختی روح جهان تبدیل میشود. [1] نقاشان چینی و رومی، برای اثبات ادعای خود در داشتن هنر برتر، در حضور پادشاه به رقابت پرداختند و در دو سرای مقابل هم به صورتگری پرداختند. چینیان با کاربرد رنگها و رومیان با صیقلزدن دیوارها، هنر خود را عرضۀ کردند. نقاشی چینیان زیبا به نظر میرسید، اما با انعکاس هنر آنان بر روی دیوارهای صیقلی رومیان، تصاویر به گونهای زیباتر و با شکوهمندی بیشتر آفریده شد. عارفان نیز همان رومیان اهل صیقل هستند که با رستن از هر نوع رنگ، در دل خود نقش معشوق خود را انعکاس دادهاند. (ر.ک. زمانی، 1392: 154- 155) در این مقاله ، کارکردهای نشانه - معناشناختی «رنگ » و «نور» را در داستان «مری کردن چینیان و رومیان در علم نقاشی و صورتگری »١، از دفتر اول مثنوی، بررسی کردیم . در این گفتمان، مولانا با معرفی نگاه پدیدارشناختی خود، چگونگی تجلی وجه دموکراتیک عرفان شرق را نشان داده است . پرسش اصلی مقاله این است که چگونه و براساس کدام شرایط و کارکردهای گفتمانی و فرهنگی ، گذر از فضای فیزیکی - کنشی به فضای نمادین و استعلایی فراهم می شود. هدف از پژوهش ، مطالعة ویژگی های تعاملی و برهم کنشی رنگ و نور و نشان دادن جایگاه سمیوسفرهای فرهنگی در گفتمان مولانا است . فرض ما این است که حضور هستی محور و پدیدارشناختی نور، فضای گفتمانی رنگ را از انحطاط هستی محور نجات و آن را در وضعیت استعلایی قرار می دهد؛ بنابراین ، نور و رنگ در یک فضای بی رنگی سبب استعلای معنا می شوند. در چنین فضایی ، ما با دیگری و هستی حضور یکی می شویم و همه چیز به محتوایی از موسیقی زیبایی شناختی روح جهان تبدیل می شود.
خلاصه ماشینی:
"در این گفتمان، نور و رنگ ابتدا در تقابل هم قرار می گیرند و سپس با نفی رنگ ، فضایی صیقلی ایجاد می شود تا نور بتواند ایفای نقش کند، با بازتاب و انعکاس رنگ به آن عمق بخشد و حضور هستی محور آن را تضمین کند.
آنها با ایجاد فضای صیقلی ، شرایط شوشی را بر فضا حاکم می کنند و بدین ترتیب ، یک وضعیت استعلایی شکل می گیرد که از همة ممکن ها و نقش ها میزبانی می کند و سپس با بازتاب و انعکاس آنها، فضایی استعلایی و زیبایی شناختی می آفریند؛ فضایی که اعجاب و اقناع بینندة گفتمانی را به همراه دارد و وضعیتی ایجابی دینامیک و سیال به شمار می آید.
٤. نتیجه گیری در این مقاله ، براساس رویکرد نشانه - معناشناختی ، کارکردهای گفتمانی نور و رنگ را در داستان رومیان و چینیان مثنوی بررسی کردیم و کوشیدیم الگویی از وجه دموکراتیک و هستی محور عرفان شرق را با توجه به دیدگاه مولانا معرفی و تبیین کنیم تا قابلیت مثنوی برای تکامل دیدگاه های نشانه - معناشناختی و یا ارائة مدلی ویژه از این رویکرد را بشناسانیم .
درنتیجة استحالة معنایی ، رنگ به هستی پدیداری رنگ در عمق نور تبدیل شده است ؛ بنابراین ، رومیان ابتدا فضای صوریگرای چینیان را می پذیرند، سپس با ارتقای سطح آن، به آن عمق هستی شناختی می بخشند و درنتیجه حضور به وضعیت استعلایی خود می رسد.
"Contrastive analysis of glory in Masnavi with the most important theosophical Persian literary works"."