چکیده:
هدف از انجام این پژوهش مقایسه اثربخشی آموزش تنظیم هیجان و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در بهبود نشانههای پریشانی روانشناختی و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان مادران کودکان عقبمانده ذهنی در شهر تبریز بود. در این مطالعه شبه تجربی، جامعه آماری شامل مادران دانشآموزان عقبمانده ذهنی آموزشگاههای استثنایی شهر تبریز بود. پس از اجرای پرسشنامه افسردگی، اضطراب، استرس، از بین آنها، تعداد 60 نفر به شیوه تصادفی انتخاب شده و در دو گروه 30 نفره تقسیم شدند. گروه اول یک دوره درمان آموزش تنظیم هیجان را در 8 جلسه 2 ساعتی، دریافت کرد. گروه دوم در طول همین مدت، هشت جلسه شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی را طی کرد. ابزارهای استفاده شده در این پژوهش شامل پرسشنامه راهبردهای تنظیم هیجانشناختی (CERQ) و مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (DASS) بود. تحلیل نتایج با استفاده از روش تحلیل کواریانس چندمتغیری صورت گرفت. نتایج نشان داد که اثربخشی متغیرهای مستقل (آموزش تنظیم هیجان و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی) بر متغیرهای وابسته افسردگی (01/5=F و 03/0=p) ، اضطراب (27/7=F و 01/0=p) و استرس (17/10=F و 00/0=p) معنیدار است. بنابراین میتوان گفت که روشهای درمانی آموزش تنظیم هیجان و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر روی این متغیرها اثر بخشی متفاوتی دارند. مقایسه دوبهدوی گروهها در متغیرهای وابسته نشان میدهد که در متغیرهای افسردگی، اضطراب و استرس تفاوت میانگین ها بین دو گروه معنیدار است و این تفاوت به نفع گروه آموزش تنظیم هیجان است. یعنی این روش تأثیر بیشتری روی آزمودنیها داشته است. در مجموع نتایج نشان میدهند که آموزش تنظیم هیجان میتواند در کاهش پریشانی روانشناختی مادران کودکان عقبمانده ذهنی موثر واقع شود.
The aim of this study was to compare the effectiveness of emotion regulation training and mindfulness based cognitive therapy in psychological distress and cognitive emotion regulation strategies in mothers of children with Mental retardation. The study population in this quasi-experimental study، included mothers of children with mental retardation in Tabriz exceptional school. Conducting depression، Anxiety، and Stress Scale. 60 people were randomly selected and were divided into two groups (30 people in per group). One of the experimental groups received emotion regulation training over a period of 2 months and 8 sessions. During the same period، another group was educated with mindfulness based cognitive therapy. Instruments used in this study included، the Cognitive Emotion Regulation questionnaire and Depression، Anxiety، Stress Scale. The data were analyzed by multivariate analaysis of covariance. Results: The results showed that emotion regulation training، and mindfulness based cognitive therapy had a significant effectiveness in depression، anxiety and Stress. Therefore it could be concluded that emotion regulation training and mind fullness based cognitive therapy had a different effectiveness in these variables. Pairwise of dependent variables showed that mean differences between two groups were significant and comparison the emotion regulation training is more effective. On the whole، emotion regulation training could be effective in reduction of the psychological distress in mothers of children with mental retardation.
خلاصه ماشینی:
"در طرف دیگر، نتایج برخی مـطالعات نیز نشان داده است که استرس در این والدین ، 1- Quittner, Glueckauf & Jackson 2- Zeitlin, Williamson & Rosenblat 3- Dyson 4- Schwartz & Tsumi 5- Karasavvidis, Avgerinou, Lianou, Priftis, 6- Weiss Sullivan Diamond Lianou, & Siamaga 8- Cuskelly, Pullan & Hayes 7- Pelchat, Lefebvere & Perreault 9- Hastings ۱ پیامد اجتناب ناپذیر داشتن کودکان عقب مانده ذهنی نیست (کولر، ریچاردسون و کاتز، ۱۹۹۲).
بررسی متون و مطالعات روانشناختی نشان می دهد که تنظیم هیجان نقش بسیار ۷ مهمی در دامنه گسترده ای از پیامدهای روانشناختی بازی می کند (گراس و جان ، ۲۰۰۳)، و عامل مهمی در تعیین سلامتی و داشتن عملکرد موفق در تعاملات اجتماعی است (سیچتی ، اکرمن ، و ایزارد۸، ۱۹۹۵ ؛ تامپسون ۹، ۱۹۹۱) و نقص در آن با اخـتلالات 1- Koller, Richardson & Katz 2- feeling of being restricted 3- social isolation 4- dissatisfaction 5- Majumdar, Da Silva Pereira & Fernandes 6- Glidden & Schoolcraft 7- Gross & Jhon 8- Cicchetti, Ackerman & Izard درون سازی شده مانند افسردگی ، اضطراب و انزوای اجتماعی و اختلالات برون سازی شده مانند بزهکاری ، و رفتار پرخاشگرانه ارتباط دارد (ایزنبرگ ۱و همکاران ، ۲۰۰۱).
از سوی دیگر، با توجه به عدم وجود پژوهش های تجربی در زمینه مقایسه اثربخشی این دو روش درمانی ، انجام چنین پژوهشی ضروری به نظر می رسد، تا میزان اثربـخشی آموزش 1- Eisenberg 2- Scherer 3- Ochsner 4- Eftekhari, Zoellner & Vigil 5- Segal, William & Teasdale تنظیم هیجان و درمان نوپدیدی که با نام MBCT ظاهر شده است ، در پریشانی روانشناختی و راهبردهای شناختی تنظیم هیجان این افراد بررسی شود."