چکیده:
یکی از موضوعهای درخور پژوهش در بررسی تاریخهای محلی، ورود عناصر مسلمان به صحنههای فرهنگی کشمیر است. در این باره، از تذکرهها و منابع تاریخی شبه قاره، به ویژه تواریخ محلی فارسی قرون یازدهم و دوازدهم هجری، مطالب و نکات بدیع و ارزشمندی میتوان به دست آورد. اسلام از قرن هشتم هجری، در منطقه کشمیر نفوذ کرد؛ با این حال، ویژگیهای این سرزمین باعث شد که زمینههای ورود مهاجران ایرانی، برای تبلیغ شریعت اسلامی و معارف و آمیزههای عرفانی به خوبی فراهم شود. در این راستا، شیوه فعالیتهای تبلیغی و معنوی شخصیتها یا گروههای ایرانی تاثیرگذار در کشمیر، آن قدر مشهود و ملموس بوده است که اشتهار نام ایران صغیر برای کشمیر، با مسمّی و صحیح مینماید. محور اصلی پژوهش حاضر آن است که همه افراد و گروههای ایرانی مهاجر به این سرزمین، در دوره تاریخی موضوع بحث، در راستای فکر و اندیشه اعتقادی یکسانی نبودهاند؛ چون در برخی از مواقع، تعارضهایی در رویه و عملکرد اقدامات آنان مشهود است که میتوان آن را بررسی کرد. نتیجه نهایی عملکرد آنان، سوق دادن کشمیر به فرهنگ ایرانی اسلامی، به ویژه زبان و ادب فارسی، بود. تبیین این موضوع، هدف اصلی پژوهش حاضر است. رهیافت پژوهشی مقاله آنکه شخصیتهای ایرانی مهاجر به کشمیر که ذکر نام و اقدامات آنان در مقاله آمده است، نقش موثری در حوزههای سیاسی و ادبی و عرفانی این سرزمین داشتند و تاثیرگذاری آنان در این حوزهها، بسیار چشمگیر بوده است. مقاله با رویکردی توصیفی تحلیلی، با نگرش تاریخی به عملکرد نخبگان و گروههای ایرانی کشمیر، در محدوده تاریخی قرن هشتم تا یازدهم هجری، بر اساس تذکرهها و تواریخ محلی آنجاست.
The role of Muslims in cultural changes in Kashmir can be investigated based on Persian local history references and Tazkereh in 11th and 12th century. Although the influence of Islam in Kashmir began since the 8th century، the capacities of this region concluded the arrival of Iranian immigrants and subsequently، it was provided the opportunity for the expansion of Islam and mythical thoughts. For this reason، Kashmir could be considered to be '' Iran Minor" as the result of the great impact of Iranian groups in this region. The present article argues that such groups had various thoughts and even contrast ones. The presence of such groups led to the dominance of Iranian – Islamic culture، remarkably Persian language and literature in Kashmir. This study endeavors to examine the effective role of Iranian immigrants to Kashmir in political and mythical fields in this region from 8th to 11th century based on references of local history and Tazkareh with descriptive- analytical approach.
خلاصه ماشینی:
جایگاه کشمیر در تاریخ و فرهنگ ایران اسلامی برخی مناطق هند، از جمله سند، از اواخر قرن اول هجری/هفتم میلادی، شاهد ورود لشکر خلافت و نفوذ و بسط اسلام بود؛ اما در کشمیر، با توجه به اینکه در برخی از زمانها، تحولات نظامی از سوی سلاطین مسلمان، مانند سلطان محمود غزنوی (متوفی 421 ق/1030 م) رخ داد، در عمل از نیمه اول قرن هشتم هجری/چهاردهم میلادی، نفوذ و گسترش آیین اسلام آغاز شد.
از جمله ویژگیهای میر سیدعلی همدانی، نفوذ شگرف و درخور تحسین وی در توسعه فرهنگ معنوی و تبلیغ مبانی اخلاق اسلامی بود؛ چنانکه سلطان کشمیر، یعنی قطبالدین که دو خواهر را در نکاح داشت با مواعظ سیدعلی، یکی را طلاق داد (ناشناس، 1982: 267).
امیر سیدمحمد همدانی که به جای پدر، ریاست معنوی کشمیر را عهدهدار شد، برای گسترش اسلام و شعائر آن و بسط فرهنگ و ادب ایران در این سرزمین، کوشش بسیار کرد.
در حقیقت، نفوذ و موقعیت میر سیدعلی و میر سیدمحمد و خانقاه همدانیه نقش بارز و بسزایی در توسعه فرهنگ ایرانی اسلامی در کشمیر ایفا کرد؛ همچنین، زمینه را برای بسط زبان و ادب فارسی و مهاجرت بیشتر ایرانیان و گسترش نقش آنان در کشمیر فراهم کرد.
وی این بار، همه تلاش خود را صرف تبلیغ و ترویج مبانی فکری و فرهنگی اسلام کرده و در اولین مرحله، افراد با نفوذ و دولتمردان آنجا را به دایره تشیع وارد کرد (گلزار، 1389: ش8/169) شخصیت او به گونهای بود که در دربار سلطان وقت کشمیر، یعنی شاه حسن از سلسله شاه میری (حک 876 تا 889 ق/1472 تا 1484 م)، منصب شیخالاسلامی یافت.