چکیده:
در زبان فارسی، برخی از قیدها که غالبا با عنوان افزودة اجباری از آنها یاد شده است، کانون توجه شماری از زبانشناسان بوده است. در تحلیلهای یادشده، بیآنکه تبیینی فراگیر در مورد جایگاه نحوی قیدهای گوناگون ارائه شود، قیدها تنها در دو گروه افزودة اختیاری و افزودة اجباری بررسی میگردد. در این میان، مقالة حاضر میکوشد تا در قالب دستور کمینهگرابه این پرسش پاسخ دهد که فصل ممیز قیدهای اجباری و غیر اجباری کدام است و جایگاه ساختاری قیدهایی که در تحلیلهای پیشین با نام افزودة اجباری مورد بررسی قرار گرفته شده است کجاست. در تحلیل حاضر، علاوه بر وجود مشخصة [umanner] بر روی فعل، مشخصة واژگانی [+manner] برای قید اجباری پیشنهاد میشود . همچنین استدلال میشود که این دسته از قیدها، بر خلاف سایر قیدها، جایگاه مشخصگر فرافکن نقشی خاصی را اشغال نمیکنند و تولید پایة آنها در جایگاه مشخصگر گروه فعلی بزرگ صورت میپذیرد.
خلاصه ماشینی:
رفتار برخی افعال زبان فارسی همچون «برخوردکردن »، «رفتارکردن » و «تاکردن» وابسته به حضور یک سازة قیدی در ساخت جمله است (١الف ) و حضورنداشتن قید منجربه ساخت های نادستوری می شود (١ب).
در بررسی این دسته از قیدها در زبان فارسی به نظر می رسد، افزونبر لزوم حضور قید، مشخصة قید نیز نقش اساسی در تعیین خوشساختی جمله دارد.
ازآنجا که چنین ساخت هایی نیازمند حضور یک گروه جهت بر فراز گروه فعلی کوچک ٤٢ جهت تبیین مفهوم مجهول است ، مشخص گر این فرافکن جایگاه تظاهر قید حالت درنظرگرفته می شود.
براساس رویکرد پیشنهادی ابیه و گودار (٢٠٠٣) چنین برمی آید که در ساخت هایی چون ٧الف تا پ، که به ترتیب حضور فراقیدهای ٤٧ارزیابی ، وجهی ریشه ای ٤٨و گواهنمایی ، تأثیری بر خوشساختی جمله ندارد، ساخت موضوعی فعل در واژگان فراقیدهای یادشده را دربرنمی گیرد و ازاین رو، می توان پذیرفت تنها قید حالت در ساخت موضوعی فعلی همچون «تاکردن » در واژگان مشخص شده است .
ازاین رو، به نظرمی رسد، در زبان فارسی حضور قید اجباری وابسته به وجود مشخصة واژگانی تعبیرناپذیر [umanner] بر فعل است .
The position of obligatory manner adverb in Persian درمجموع و با توجه به آنچه گفته شد، قید اجباری متفاوت از سایر فروقیدها و در جایگاه مشخص گر گروه فعلی بزرگ به کارمی رود.