چکیده:
موج اعتراضات در جهان عرب که به بهار عربی و بیداری اسلامی تفسیر شده، تاکنون با نتایج سیاسی مختلفی در کشورهای منطقه مواجه شده است. در حالی که حاکمان مصر، یمن و تونس به سرعت و حکومت لیبی پس از ماه ها مقاومت سقوط کردند، در بحرین، اردن، عربستان و سوریه حکومت ها پایداری قابل توجهی از خود نشان داده اند. این تحولات بیش از همه عربستان سعودی را در محاصره دگرگونی هایی قرار داده که همواره از بروز آنها در اطراف خویش بیمناک بود؛ تاثیراتی که موجب سقوط متحدین، تضعیف جایگاه این کشور و چالش مشروعیت گردید و عربستان را بر آن داشت تا در دو جبهه به رویارویی با دگرگونی ها بپردازد؛ نخست در درون عربستان و دوم در خارج و در همسایگی این کشور و به طور مشخص در بحرین و یمن. از این رو پرسش اساسی نوشتار حاضر این است که چرا اعتراضات سیاسی در عربستان همانند مصر، تونس، لیبی و یمن منجر به سقوط حاکمان در این کشور نگردید؟ در پاسخ به سوال فوق، فرضیه مقاله به دو دسته عوامل داخلی و خارجی می پردازد. در بخش عوامل داخلی، ساختار قدرت، اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگ سیاسی و در بخش عوامل خارجی، غرب و منافع آن در منطقه، اهمیت نفت و نقش عربستان در اوپک و عدم حمایت خارجی و منطقه ای از اعتراضات خیابانی در عربستان نسبت به بقیه کشورهای خاورمیانه، مورد بررسی قرار می گیرد. مفروض پژوهش این است که رژیم عربستان به لحاظ مدیریت سیاسی و نوع ساختار حکومتی تفاوت چندانی با مصر دوره حسنی مبارک و لیبی زمان قذافی ندارد. برای تبیین فرضیه اصلی پژوهش از نظریه گلدستون در ارتباط با چرایی پیروزی و ناکامی برخی جنبش ها و انقلاب ها استفاده شده است.
The wave of protests in the Arab World known as the Arab Spring has led to different political results. While rulers in Egypt، Yemen and Tunisia fell quickly and the Libyan government collapsed after a few months، governments have shown significant resilience in Bahrain، Jordan، Saudi Arabia and Syria. These developments have encircled Saudi Arabia in different angles about which it has always been wary. The effects of the fall of allies، weakening of the country’s regional status، and challenges to its legitimacy led the government to fight the upheavals in two fronts: First inside Saudi Arabia and second in its neighborhood specifically in Yemen and Bahrain. The main question this writing seeks to answer is why the protests in Saudi Arabia failed to overthrow the rulers as they did in Egypt، Tunisia، Libya and Yemen. The hypothesis addresses two categories including domestic factors like the power structure and political culture and foreign factors such as the role of the West and its interests in the region. Hence، the importance of oil and Saudi role in OPEC as well as lack of foreign and regional support for street protests in Saudi Arabia in contrast to the other Middle Eastern countries are examined. In order to test the main hypothesis، Goldstone’s theory on the success or failure of certain movements and revolutions is applied.
خلاصه ماشینی:
(فـوران ،١٣٨٤، ٣٠٢-٣٠٠) گلدستون نيز در نگاهي کلان تر در رابطه با چرايي موفقيت و پيروزي برخي انقـلاب هـا و ناکامـي برخي ديگر مي گويد: براي اينکه يک انقلاب با موفقيت همراه شود، مجموعه اي از عوامـل بايـد در کنار هم قرار گيرند: نخست ، حکومت بايد تا حد غيرقابل جبراني ناعادلانه و نـالايق تـصور شـود، طوري که مردم آن را عميقا تهديدي براي آينده کشور تلقـي کننـد؛ دوم ، نخبگـان (بـه ويـژه در عرصه نظامي ) بايد از حکومت بيگانه شده و حاضر به دفاع از آن نباشند؛ سوم ، گروه هاي فراگـيري از مردم ، شامل گروه هاي قومي و مذهبي و طبقات اقتصادي اجتماعي مختلف در مقابل حکومـت بسيج شوند؛ و چهارم ، قدرت هاي بين المللي بايد از حکومت دست خوش بحران دفاع نکننـد و يـا آن دولت را از به کارگيري حداکثر قدرتش براي دفاع از خود بازدارند.
عربستان سعودي و بهار عربي کشورهايي که اغلب به دليل اقتدارگرايي رژيم حاکم بر آنها دچار ايستايي سياسي مـي باشـند، همواره از وقوع هرگونه تغيير گسترده در محيط پيراموني خويش ، به ويژه تغيير از پايين به بـالا (بـه شکل انقلاب و يا قيام مردمي) بسيار هراسناک بوده و بيشتر طالب حفظ وضـع موجـود حـتي در کشورهايي هستند که از رقباي منطقه اي آنها به شمار مي روند؛ زيرا بيم آن مي رود چنين تغيـيري به درون مرزهاي آنان تسري يابد.
(٢٠١١ ,Lacroix) نکته اي که در عربستان سعودي و وضعيت سياسي داخلي آن بايد مورد توجه قرار گيرد، ايـن است که اين کشور برخلاف بيشتر کشورهاي عرب جهان ، تا چند دهه گذشته با جرياناتي ازقبيل آزادي خواهان ، مدافعان حقوق بشر، سوسياليزم عربي و ديگر گروه هـا و ايـدئولوژي هـاي سـکولار مشکل چنداني نداشته است .