چکیده:
منابع فسیلی به عنوان مهم ترین منابع تامین انرژی در جهان محسوب می شوند. به رغم آنکه دست یابی به انرژی های نو و تجدیدپذیر مدت هاست در برنامه تامین انرژی کشورهای توسعه یافته قرار دارد، کماکان منابع انرژی نفت و گاز و سایر انواع انرژی های تجدیدناپذیر حداقل با افق نیم قرن آینده، مورد توجه متقاضیان انرژی در جهان است. از این رو ایجاد تعامل گسترده در میان کشورهای صاحب ذخایر انرژی و همچنین بررسی و کنترل شرایط طرف مقابل، می تواند نقش موثری را در به حداکثر رساندن منافع حاصل از استحصال انواع انرژی های فسیلی در همه زمینه ها، به همراه داشته باشد. این مقاله به بررسی پتانسیل های حاکم بر منابع نفت و گاز ایران و قطر پرداخته و زمینه های هم گرایی و واگرایی بین این دو کشور را مورد بررسی قرار می دهد. در نهایت مشخص می گردد که عوامل فراوانی بر لزوم توجه به زمینه های هم گرایی دو کشور و توسعه دیپلماسی انرژی فیمابین، تاکید دارند.
The Middle East has seen considerable upheavals after the fall of Saddam Hussein in 2003 including the replacement of Iraq’s Sunnidominated government with a Shia one، Lebanese Hezbollah’s rising power after the 33-day war with Israel in 2006 and Hamas’ victory in parliamentary elections in 2006. Since early 2011، moreover، the socalled Arab Spring developments have brought about more vast changes to the region. In the meantime، foreign policy conduct of Iran and Saudi Arabia as two major regional powers towards the developments matters a lot. Status attainment theory is capable of explaining the perception of political actors of their own regional and global status. In this article، foreign policies of these two states are explained since 2003 according to this theory. The author concludes that Iran has pursued a more aggressive and assertive foreign policy within those years، whereas Saudi Arabia has had largely a responsive foreign policy. This very fact has led Iran to take more benefits from these developments، becoming a more powerful regional power، according to the status attainment theory، in spite of Saudi Arabia’s capacities and vast financial resources.
خلاصه ماشینی:
آيا توجـه به زمينه هاي هم گرايي موجود بين دو کشور مي تواند در حل مشکلات و کاستي هاي موجود، ازجمله معضلات ناشي از مسائل اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي موثر باشد؟ يا اينکه منافع حاصل از توجه بـه زمينه هاي واگرايي ، شرايط مثبت و بهتري را براي دو کشور فراهم مي نمايد؟ به منظور بررسـي ايـن سوالات ، در ابتدا کارکرد ايران و قطر در حوزه نفت و گاز مورد بررسـي قـرار مـي گـيرد و مـشخص مي شود که ظرفيت هاي موجود و بالقوه دو کشور در اين حوزه به چه ميزان است .
(جدول ٢) اگرچه مذاکرات و توافقات فراواني در سال هاي اخير در زمينه صادرات گاز ايران به کـشورهاي پاکستان و هند (از طريق خط لوله صلح ) و برخـي کـشورهاي اروپـايي صـورت گرفتـه و حتـي هزينه هاي قابل توجهي به منظور انتقال خطوط لوله به مرزهاي کشور پاکستان انجام شده اسـت ، اما موانع فراواني نظير بحران روابط سياسي و حضور رقباي قـوي و هـم مـرز بـا ايـران بـا قـدرت چانه زني و ديپلماسي انرژي بالا، سبب شده است توسعه صادرات گاز ايران کماکـان در هالـه اي از ابهام قرار داشته باشد.
همچنين ، ايران با وجود داشتن ذخاير عظيم گاز و پتانسيل هاي فراوان در اين زمينه ، تـاکنون نتوانسته است به توليد LNG٣ دست يابد، لذا تمامي مقاصد صادراتي و مصرفي گـاز طبيعـي ، از طريق توسعه شبکه لوله صورت مي پذيرد.