چکیده:
در چند دهه اخیر، نهاد خانواده در ایران از فرآیند نوسازی و پیامدهای آن در سطح فرد و جامعه، تاثیر پذیرفته و دگرگونی های مهمی را تجربه کرده است. از جمله این دگرگونی ها، تغییر ساختار نظام ارزشی خانواده است که اغلب با ارزش های سنتی کم وبیش جاری در جامعه و خانواده متعارض است. این تغییرات ارزشی، خانواده را با مسائلی نوپدید همچون بی وفایی همسران، نگرش سهلگیرانه به طلاق و نیز مصرف نمایشی مواجه کرده و درنتیجه روابط بین اعضای خانواده به طور جدی دچار اختلال شده است؛ به گونه ای که از آن به «بحران در خانواده » نام می بریم. این بحران تاحدودی نیز ناشی از ناهمنوایی بستر فرهنگی و ویژگی های اجتماعی- تاریخی جامعه با الزام های نوسازی است. در این مقاله کوشیدیم تا تاثیر فرآیند نوسازی بر ایجاد مسائل نوپدید در عرصه خانواده را تبیین و تحلیل کنیم. بدین منظور با ترکیب نظریه بحران ارزش ها در سطح کلان و نظریه های مبادله و نیاز- انتظار و نیز مصرف نمایشی در سطح خرد، گزاره های لازم برای تحلیل و تبیین مسائل خانواده ارائه شده است. منطقه جغرافیایی پژوهش استان مازندران و جامعه آماری آن ساکنان مناطق شهری این استان است. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 220 خانواده بوده است که با روش نمونه گیری خوشه ای و تصادفی انتخاب شده اند. اطلاعات ضروری نیز با استفاده از پرسشنامه جمع آوری و تجزیه و تحلیل آماری شده است. یافته های پژوهش نشان می دهند که بین شاخص های نوسازی و بی وفایی همسران، نگرش سهل گیرانه به طلاق و مصرف نمایشی ارتباط معنادار وجود دارد. اما بین شاخص های نوسازی و اختلاف های خانوادگی ارتباط معناداری دیده نشد. همچنین براساس نتایج پژوهش، الگوی معادله ساختاری ارتباط شاخص های نوسازی و مسائل خانواده ( نگرش به طلاق، اختلاف خانوادگی و مصرف نمایشی) در نقاط شهری استان مازندران تایید شده است و الگو تناسب معنادار دارد.
Family institution in Iran has experienced some important changes due to modernization and its consequences in recent decades in the level of society and individuals. Including this change is structural change in family value syste m which is in contrast with the current traditional values in society. This value changes confronted family with new problems such as treachery، take easy attitude to divorce and also dramaturgical consumption، and as the result the relationships between family members seriously disrupted، which perhaps may be named as “crisis in family”. This crisis in some extent is due to unconformity of cultural context and socio-historical characteristic of society with the requirements of the impact of modernization on creation of new problems in family. In order to this، the required propositions have been presented by combining the theory of value crisis at the macro level and the exchange theory and the need-expectation theory and dramaturgical consumption at the micro level. The geographical area of research is Mazandaran province and statistical society is the inhabitants of the urban areas in this province. The sample size is 220 based on cluster sampling method. The information gathered by questionnaire and analyzed by statistics. The findings of indicate a significant relationships between modernization and the attitude to divorce and family treachery and dramaturgical consumption. But no significant relationship observed between modernization components and family disagreement. Also according to the research findings، the structural equation model of relationships between modernization component and family problems (attitude to divorce، family disagreement، and dramaturgical consumption) has been confirmed and is statistically significant.
خلاصه ماشینی:
نوسازي و دگرگوني هاي بحران ساز در خانواده (بررسي مسائل نوين خانواده در نقاط شهري استان مازندران ) 1 محمدجواد زاهدي حسين نازک تبار٢ تاريخ دريافت : ٩٣/٧/٢٩ تاريخ پذيرش : ٩٣/١١/١٢ چکيده در چند دهۀ اخير، نهاد خانواده در ايران از فرآيند نوسازي و پيامدهاي آن در سطح فرد و جامعه ، تأثير پذيرفته و دگرگونيهاي مهمي را تجربه کرده است .
بدين منظور با ترکيب نظريۀ بحران ارزش ها در سطح کلان و نظريه هاي مبادله و نياز- انتظار و نيز مصرف نمايشي در سطح خرد، گزاره هاي لازم براي تحليل و تبيين مسائل خانواده ارائه شده است .
همچنين براساس نتايج پژوهش ، الگوي معادلۀ ساختاري ارتباط شاخص هاي نوسازي و مسائل خانواده ( نگرش به طلاق ، اختلاف خانوادگي و مصرف نمايشي) در نقاط شهري استان مازندران تأييد شده است و الگو تناسب معنادار دارد.
سرايي (١٣٨٦) نيز تغييرات خانوادٔە ايراني را بررسي کرده است و در اين خصوص به تغيير برخي عناصر خانواده مانند شکل و ساختار خانواده ، ازدواج و طلاق و رفتار فرزندآوري اشاره ميکند و در تحليل اين تغييرات بر نقش جهاني شدن و تأثير کشورهاي مؤثر بر نظام جهاني و برخي تغييرات به وجودآمده در جامعۀ ايران به سوي مدرن شدن اشاره مي کند.
بدين معنا که درمجموع الگوي معادلۀ ساختاري تأثير متغير فرآيند نوسازي بر شاخص هاي مسائل خانواده (نگرش سهل گيرانه به طلاق ، بيوفايي نسبت به همسر، اختلاف خانوادگي و مصرف نمايشي) در نقاط شهري استان تأييد شده و تناسب معنادار دارد.