چکیده:
پس از جنگ جهانی دوم، مردم و دولت های اروپایی از گروههای راست گرای افراطی رویگردان شدند و فعالیت این گروهها نیز غیرقانونی اعلام شد. با این حال، در طول دهه اخیر شاهد تقویت پایگاه اجتماعی این احزاب قدرتیابی سیاسی آنها در کشورهای مختلف اروپایی هستیم . قدرتیابی این گروهها در کشورهای اروپایی از عوامل گوناگونی ناشی شده است و به نوبه خود می تواند پیامدهای مهمی برای کشورهای اروپایی و به ویژه اتحادیه اروپا درپی داشته باشد. در این مقاله سعی می شود تا به مهمترین علل و پیامدهای قدرتیابی گروههای راست گرای افراطی در کشورهای اروپایی پرداخته شود. بر اساس یافته های تحقیق ، در زمینه علل قدرتیابی راست های افراطی به نظر می رسد که موضوعاتی مانند مهاجرت و بحران اقتصادی نقش مهمی را ایفاء کردهاند. در رابطه با پیامدهای قدرتیابی این گروهها، تشدید مهاجرستیزی از یک سو، و تقویت مخالفت ها و بدبینی به روند همگرایی اتحادیه اروپا از سوی دیگر از اهمیت بیشتری برخوردار هستند.
After World War II, the people and European governments got disappointed from radical right groups, and their activities were banned. However, during the past decade, we witness the strengthening the social base of the mentioned political parties which are seeking power in different European countries. The reason why these groups have come to power is due to a variety of factors causing important implications for the European countries particularly for the Europe Union. This article is going to deal with the most important causes leading these groups to power and its consequences.
Based on the findings of this research, it seems that some factors including immigration and economic crisis have had direct impact on the reemergence of radical right parties. Increase in objection toward the trend of immigration to European countries and integration in the European Union are among the most consequences of the rise of these parties.
خلاصه ماشینی:
این ویژگی های مشترک باعث شده است تا علی رغم وجود تفاوت های گسترده در بین احزاب راست گرای افراطی در کشورهای اروپایی ، در این تحقیق همه آن ها به عنوان یک مجموعه منسجم و یکپارچه مورد بررسی قرار گیرند.
حملات صورت گرفته توسط آندرس برویک (Anders Breivik) در تاریخ ٢٢ جولای ٢٠١١ در کشور نروژ و کشف یک گروه نئونازی در سال ٢٠١١ در کشور آلمان که مسئول قتل های بسیاری در این کشور بود، بار دیگر زنگ های هشدار را در خصوص ظهور مجدد گروههای راست افراطی برای کشورهای اروپایی به صدا درآورد.
با توجه به تمایل فزاینده گروههای راست گرای افراطی برای مبارزه با مهاجرین و تشدید بحران و مشکلات اقتصادی در جوامع اروپایی ، به نظر می رسد که تداوم حضور این احزاب می تواند زمینه های خشونت بیشتر و اعمال قوانین تبعیض آمیز علیه مهاجران در کشورهای اروپایی ، که بخش اعظمی از آن ها را مسلمانان تشکیل می دهند، را فراهم نمایند.
از سوی دیگر، با توجه به ماهیت ملی گرا و "دیگر" ستیز احزاب راست گرای افراطی و مخالفت آن ها با روند همگرایی اروپایی ، به هر میزان که این احزاب از قدرت و جایگاه برتری در عرصه سیاسی و اجتماعی اروپا برخوردار شوند، اتحادیه اروپا با چالش های بیشتری مواجه خواهد شد.
اگرچه تصور نمی شود که احزاب راست گرای افراطی مانند دهه ١٩٣٠ بتوانند بر عرصه سیاسی اروپا تسلط پیدا کنند، اما قدرت یابی بیشتر این گروهها می تواند اثرات واگرایانه ای برای اتحادیه اروپا داشته باشد.