چکیده:
در راستای همه گیرشناسی بیماری افسردگی در جمعیت زنان ساکن شهرستان مرند و بررسی روابط عوامل جمعیت شناختی با شیوع این بیماری ، از جامعه ی زنان ساکن شهرستان مرند تعداد ۲۱۱۳ نفر به شیوه ی تصادفی طبقه ای انتخاب و با استفاده از پرسشنامه ی افسردگی بک و پرسشنامه ی جمعیت شناخـتی محقق ساخـته اندازه های مربوط بـه متغیرهای مورد مـطالعه جمع آوری شد. تحلیل نتایج نشان داد که حدود ۶۱/۵ درصد از زنان مورد مطالعه دارای افسردگی خفیف تا خیلی شدید هستند. علاوه بر این افراد متاهل نسبت به افراد مجرد از افسردگی کمتری برخوردارند، و بین تحصیلات و میزان افسردگی رابطه ی مستقیم وجود دارد و از سوی دیگر بین سطح درآمد و میزان افسردگی رابطه ی معکوس وجود دارد. همچنین سن افراد در تغییرات خلقی (افسردگی ) نقش معنی دار ندارد. یافته های این پژوهش تلویحاتی برای مداخلات روانشناختی و بهزیستی دارد که توجه به آنها برای دست اندرکاران امور بهداشتی حائز اهمیت است .
With regard to the epidemiology of depression among the women population who live in Marand City and to study the relation of demographic factors with this disorder 2113 persons they were responded to Marand using random group sampling Beck's Depression Invevtory and researcher made demographic invevtory.
Analysis showed that about 61.5 percent of woman were slightly to strongly Depressed. In addition، married women in comparison with the single women were less depressed; and there was a direct relation between education and the level of depression. On the other hand there was a reversed relation between the level of depression and the level of income.
Age as a factor also did not have a role in the mood change (Depression).
Findings of this research have some hints for psychological organization so that paying attention to them by people who are involved in health efforts is very important.
خلاصه ماشینی:
"انسل ۳ (به نقل از بکر۴و همکاران ، ۱۳۷۲) در پژوهش خود به این نتیجه رسید که زنان مجرد در مقایسه با زنان متأهل بیشتر دچار افسردگی می شوند، و نیز مطالعه ی بهرامی (۱۳۸۵) نشان داد حالات تجرد یا تأهل با اختلال افسردگی رابطه ی معنی دار دارد.
از سوی دیگر مطالعات آدامز۷ (۲۰۰۶) حاکی از آن است که زنان تحت شرایط استرس زا، تکاپوی کمتری از خود نشان می دهند و به سبک های مقابله ای هیجان مدار و ناکارآمد گرایش پیدا می کنند، از این رو با ظهور فقدان ها و آسیب های جدی در روابط بین فردی ، درماندگی بیشتری تجربه نموده و خلق شان پایین می آید.
مبتنی بر این یافته ها و تبیین های به عمل آمده ، ضرورت بازبینی و بررسی نقش عوامل جمعیت شناختی در شـیوع افسردگی در زنان ایرانـی نمایان شده تا با توجه به تـفاوت های 1- Hinkiz 2- Raymond 3- Janatan 4- Selman 5- Hendesan 6- Trouman فرهنگی ، اقلیمی و بوم شـناختی موجود بین جمعیت زنان ایـرانی و فرهنگ های دیگر، تصویری روشن از شیوع افسردگی در بین زنان ایرانی ارائه گردد.
در تبیین این تفاوت ها می توان به نظرات موس (۲۰۰۴) اشاره نمود که بیان می دارد تأهل ، همچون سپر اجتماعی در برابر استرس های زندگی عمل می کند و زنان متأهل نسبت زنان مجرد و بیوه از توانمندی بیشتری برای مقابله با عوامل استرس زای زندگی برخوردارند."