چکیده:
بنا بر تز هنجارینگی باور، رابطهای هنجارین میان باور و محتوای آن وجود دارد. رابطۀ هنجارین مذکور را معمولا توسط هنجاری که در ادبیات فلسفی «هنجار باور» مینامند صورتبندی میکنند؛ به این صورت که «شخص باید به p باور داشته باشد اگر و فقط اگر p صادق باشد» (Shah, 2003, 2009). تمرکز ما در این مقاله، ناظر به موضوعی خاص راجع به تز هنجارینگی باور به نام «استدلال هنجار غیر هدایتگر» بوده که توسط گلور ویکفورس (2009, 2010, 2013, 2015) صورتبندی شده است. گلور و ویکفورس با ارائۀ این استدلال ادعا کردهاند که هنجار باور فاقد نقش هدایت کنندگی برای فعل تولید باور است، بر این اساس آنان نادرستی تز هنجارینگی باور را نتیجه گرفتهاند. هدف کلیدی ما در مقالۀ پیش رو، نقد مدعای آنها است. بدین منظور، پس از ارائۀ شرحی از تز هنجارینگی باور، دامنۀ افعالی را که بر اساس این تز توسط هنجار باور مقید میشود مشخص مینماییم. پس از نقد مدعای گلور و ویکفورس مقاله را با ارائۀ یک توضیح تحلیلی در مورد نحوۀ پیروی از هنجار باور مبتنی بر تز هنجارینگی باور به پایان خواهیم برد.
خلاصه ماشینی:
گلور و ویکفورس در «استدلال هنجار غیـر هـدایتگر» خـود بیـان مـیکننـد کـه اگـر مـدافعین تـز هنجارینگی باور میگویند عمل ذهنی باور کردن را مقید مینماید آنگـاه ایـن هنجـار بایسـتی بـرای شخصی که آن را برای تولید باور پذیرفته نقش هدایت کننده ١٦ ایفا نماید، یعنی شخص با پـذیرش ایـن هنجار بایستی تشخیص دهد که بر اساس این هنجار در چه شرایطی باید دست به اتخاذ یک باور بزند و در چه شرایطی میبایست از یک باور دست بردارد.
بر اساس نظر گلور و ویکفـورس ، مشـکل «حشـو» از ایـن قـرار اسـت کـه شخص به هر نتیجه ای راجع به این سوال که آیا p صادق است برسد، به وی خواهد گفت که باور مربوطه همان باوریست که وی باید اتخاذ نماید، در این صورت دیگر لزومـی بـه نقـش هـدایتگری برای تولید باور باقی نمیماند (٧٥٨ :٢٠١٠ ,Gluer and Wikforss).
طبعا ممکن است برای خوانندگان سـوالات بیشـتری در ایـن خصوص مطرح بوده یا پس از این توضیحات مطرح شده باشد اما از آنجاییکـه هـدف مـا در ایـن مقالـه بررسی «استدلال هنجار غیرهدایتگر» گلور و ویکفورس است و نه بررسی تز هنجارینگی باور بطور عام ، بحث بیشتر در این خصوص را به فرصتی دیگر در مقاله ای دیگر موکول کرده و خواننده محترم را بـرای بررسی این موضوع به این مقالات ارجاع میـدهیم : ایـن دو فیلسـوف (٢٠٠٦ Vahid) و Littlejohn) (٢٠١٢ در مورد تفاوت و نسبت «هنجارهای معرفتشناختی» (یا همان Epistemic norms که مطمـح نظر مباحث معرفتشناختی است ، مثل این هنجار در معرفتشناسی که «شخص باید به p باور کنـد وقتـی شواهدی له آن وجود دارد») با «هنجار باور» (Belief norm)، یعنی همین هنجاری که مطمح نظر مـا در مقالۀ پیش رو میباشد، بحث کرده اند.