چکیده:
بازپژوهی آراء اجتماعی اندیشمندان مسلمان در حوزه مسائل بینالملل، موضوعی درخور توجه است. علامه طباطبایی، مفسری آشنا با گستره اندیشههای معاصر، به فراخور آیات قرآنی، بدین امر اهتمام داشته است. مقاله حاضر با روشی تحلیلی، خطوط کلی جهانبینی قرآنی علامه طباطبایی در عرصه بینالملل و اصول حاکم بر تعاملهای دولت اسلامی با دیگر کشورها را بررسی کرده است. به اجمال میتوان اذعان داشت که وی معتقد است غالب احکام اسلامی دارای روح اجتماعی هستند؛ همچنین قرآن کریم، ظرفیت استخراج تمامی آموزههای بنیادین علوم انسانی را دارا است. نگرش علامه طباطبایی نسبت به برخورداری جامعه از واقعیتی عینی و فرافردی و اصالتبخشی به مصلحتهای جامعه، مبانی دیگری است که سبب شکلگیری اصول دولت اسلامی در عرصه تعاملات بینالمللی از این منظر شده است. همزیستی مسالمتآمیز، عدالتطلبی، صلحگرایی، اصل دعوت، پایبندی به پیمانهای بین المللی، از مهمترین اصول حاکم بر تعاملهای بینالمللی دولت اسلامی در نگاه ایشان است.
خلاصه ماشینی:
(همان: 128) بنابراین از آنجا که ضرورت اجتماعی زیستن، برخاسته از فطرت الهی و موجب تداوم نسل بشری است، همچنین تحقق سعادت دنیوی و اخروی انسان بهعنوان دینی جاودانه در همه عصرها و نسلها، مستلزم پاسخگویی به پرسشهای بنیادین مخاطبان در حوزه پیوندهای فراگیر و گوناگون اجتماعی است، درک صحیح روابط بینالملل بر مبنای آیات وحیانی، امری بسیار ضروری به شمار میآید؛ زیرا ادامه حیات دولت اسلامی بدون ارتباط با دیگر ملل با دشواریهای فراوانی مواجه خواهد شد.
(همان) بنابراین علامه از فحوای کلی آیات قرآنی چنین استنباط مینماید که خدا برای جامعه نوعی حیات قائل است و رابطه حقیقی بین فرد و اجتماع، موجب میشود خواص و آثار فرد در اجتماع نیز بهوجود آید و به همان نسبت که افراد، جامعه را از آثار وجودی خود بهرهمند میسازند، این حالات موجودیت اجتماعی پیدا میکند.
اهمیت این موضوع در اندیشه طباطبایی تا بدانجا است که در تفسیر آیه «قل یا أهل الکتاب تعالوا إلیٰ کلمة سواء بیننا و بینکم ألا نعبد إلا الله و لا نشرک به شیئا و لا یتخذ بعضنا بعضا أربابا من دون الله فإن تولوا فقولوا اشهدوا بـأنـا مسلمون» (آلعمران / 64)، آرمان حقیقی نبوت را گسترش کلمه دین و حقیقت دین را در مرحله نخست، تعدیل جامعه بشری در سیر زندگی میداند که تعدیل حیات فردی بهدنبال تعدیل حیات اجتماعی انسانها، قابلیت تحقق مییابد.
بنابراین علامه از فحوای کلی آیات قرآنی چنین استنباط مینماید که رابطه حقیقی بین فرد و اجتماع، موجب میشود به همان نسبت که افراد، جامعه را از آثار وجودی خود بهرهمند میسازند، این حالات نیز موجودیتی اجتماعی پیدا کند.