چکیده:
از جنبش هاي فكري معاصر، كه نسبتي با فلسفه و عرفان اسلامي دارد و ابتدا در دنياي غرب به ظهور رسيد، جنبش فكري سنت گرايان يا پيروان خردِ جاودان است. در واقع اين گرايش فكري بازخواني سنن حِكمي و الهي تمدن هاي ماقبل تجدد است. در اين چارچوب، معرفت در قالب حكمت خالده و از طريق عقل شهودي قابل دستيابي است و سياست ابزار رسيدن به زندگي ايده آل سنتي. به نظر سنت گرايان دموكراسي به عنوان حكومت مطلوب جهانِ مدرن، با نفي انديشه سلسله مراتبي نمي تواند تمام وجوه انسان را متعالي كند. در اين مقاله بر اساس نظر سنت گرايان از جمله سيدحسين نصر سلطنتِ ديني به عنوان شيوه مطلوب حكومت و نظريه ي دولت مورد بحث واقع شده است. هم چنين سعي در طرح انتقادات اساسي انديشه سنت گرايي به علم و تمدن جديد در حوزه هاي مختلف از جمله دولت داريم، تا بتواند برخي الزامات انديشه سنت گرايي را براي تحول در نظم مدرن در ساحت هاي مختلف فكري و اجتماعي تبيين كند و نتايج اين انديشه را براي دنياي جديد آشكار سازد. اين مقاله كوششي است كه با تبيين منطق نفي (دنياي جديد) در نزد سنت گرايان، راه هاي سنتي زيستن و انديشيدن را در جهان معاصر از جمله در حيات سياسي و از منظر دولت نمايان كند و در پي يافتن پاسخي به اين پرسش است كه براي سنتي زيستن چگونه بايد با انديشه جديد مواجه شد و جايگزين سنت گرايي براي وضعيت فعلي را از چه طريقي بايد پيش گرفت؟
One of the contemporary thought movements which has a relation with philosophy and Islamic mysticism and emerged first in the western world is the thought movement of traditionalists or the followers of the Eternal Wisdom. In fact this thought trend is a rereading of philosophical (hekmi) and divine traditions of the pre-modern civilizations. In this framework knowledge can be achieved through eternal philosophy and by intuitive reason and politics is a kind of instrument for reaching the ideal traditional life. According to the traditionalists democracy as the favorite way of government of the modern world by denying the hierarchical thinking cannot transcendentalise all aspects of human beings and in this essay on the basis of the traditionalists’s views including Seyyed Hossein Nasr’s the religious sultanate as the favorite way of government and the theory of state is studied. We also tried to put forward the traditionalism’s fundamental criticisms of the modern science and civilization in different aspects including the state in order to explain some of the prerequisites of traditionalism for evolution in modern order in different areas of thinking and society and to make clear the results of this way of thinking for the modern world. This essay is an effort to make clear the traditional ways of living and thinking in the contemporary world including the political life and from the viewpoint of state by explaining the traditionalists’ logic of denial (of the modern world). It is also an effort to find an answer to the questions: “how should we encounter the modern thought and how should we find an alternative to traditionalism for the current situation?”.
خلاصه ماشینی:
"این مقاله کوششی است که با تبیین منطق نفی (دنیای جدید) در نزد سنت گرایان ، راه های سنتی زیستن و اندیشیدن را در جهان معاصر از جمله در حیات سیاسی و از منظر دولت نمایان کند و در پی یافتن پاسخی به این پرسش است که برای سنتی زیستن چگونه باید با اندیشه جدید مواجه شد و جایگزین سنت گرایی برای وضعیت فعلی را از چه طریقی باید پیش گرفت ؟ کلیدواژه ها: سنت گرایی، تمدن جدید، مدرنیته ، سلطنت دینی، دولت / مقدمه در باور سنت گرایان حکمت خالده ، معرفتی است که همیشه بوده و خواهد بود و در قلب تمام ادیان و سنن وجود دارد (امامی جمعه ؛ طالبی، ١٣٩١: ٥١-٥٠).
شاید در نگاه نخست این پرسش مهم و رایج مطرح شود که اگر موضوع فلسفه ی سیاسی یا اندیشه ی سیاسی را بحث از مناسبات قدرت در جامعه تعریف کنیم ، آنگاه اولا تفکر عرفانی و صوفیان به نحو عام که به ظاهر از «پولیس » (در معنای ارسطویی آن ) و مناسبات قدرت و حیات اجتماعی تا حد ممکن خود را دور نگه میدارد و به رابطه ی شخصی سالک با خدای خود در مقام امر قدسی بیشتر تمرکز میکند، چه نسبتی با اندیشه ی سیاسی و روابط قدرت دارد؟ و ثانیا به طور خاص در تفکر «سنت گرایانه » و عرفان مآب چگونه میتوان از اندیشه ی سیاسی و رویکرد او در نسبت با اجتماع و مناسبات قدرت سخن به میان آوریم ؟ اگر تفکر عرفانی را امری شخصی و به دور از هر ابعاد اجتماعی و سیاسی لحاظ کنیم (که از این لحاظ فاقد مبنایی نظری برای بنیانگذاری اجتماع و روابط قدرت است )، آنگاه پاسخ ما به پرسش های فوق منفی خواهد بود، اما اگر اندیشه های صوفیانه و سنت گرا در دفاع از «معنویت » و امر قدسی را به گونه ای دیگر خوانش کنیم (که خود نصر در جهان کنونی درصدد انجام چنین کاری است )، چه بسا امکان طرح چنین امری مقدور باشد."