چکیده:
مشروعیت، یکی از اصلی ترین ستون های بقای هر نظام سیاسی است. نداشتن مشروعیت
سبب می شود اصلی ترین ضامن حفظ حکومت قوه قهریه باشد. اگرچه در کوتاه مدت این امر
امکان پذیر است اما در درازمدت تکیه صرف بر قدرت نظامی بدون داشتن پشتوانه ای از
مشروعیت دشوار است. نظام های حاکم بر ایران نیز در طول تاریخ بر پشتوانه ای از مشروعیت
تکیه داشته اند و به دلایلی برای مشروع و موجه کردن حکومت و فرمانروایی خود تمسک
جسته اند. این مقاله به دنبال این نیست که مشخص کند کدام یک از حکومتهای ایرانی مشروع
یا نامشروع بوده اند بلکه می خواهد مشخص کند حکومت های ایرانی فارغ از مشروعیت یا
عدم مشروعیتشان - برای اثبات مشروعیت خود به چه دلیل یا دلایلی استناد می کرده اند. در این
مقاله با مراجعه به اسناد تاریخی باقیمانده از گذشته های دور تاکنون و با روش تفسیری، سیر
تاریخی اصلی ترین نظریه مشروعیت نظام سیاسی در ایران از دوره باستان تاکنون بیان شده
است. در پایان روشن شده است نظام های سیاسی حاکم بر ایران از دوران باستان تا انقلاب
اسلامی به جز سلسله پهلوی برای مشروعیت حکومت خود به تایید الهی متمسک شده،
به رغم همه تفاوتهایی که داشته اند از این جهت مشترک بوده اند.
خلاصه ماشینی:
"در پایان روشن شده است نظام های سیاسی حاکم بر ایران از دوران باستان تا انقلاب اسلامی ـ به جز سلسله پهلوی ـ برای مشروعیت حکومت خود به تأیید الهی متمسک شده ، به رغم همه تفاوتهایی که داشته اند از این جهت مشترک بوده اند.
اینکه کورش از میان هزاران فردی که احتمالا یاور او در رسیدن به حکومت بوده اند تنها به حمایت و یاوری مردوخ اشاره ، و در چند جمله آن را تکرار میکند، نشان میدهد آن کسی که حمایت او میتواند در نظر مخاطبان ، مشروعیت بخش حکومت کورش باشد، حمایت خداوند بابل ، مردوخ است ؛ به عبارت دیگر این امر نشان میدهد که برای مردم بابل حکومت کسی مشروع است که مورد حمایت و تأیید خدای بابل یعنی مردوخ باشد و به همین دلیل کورش در همان اوایل گل نوشته چند بار تأکید میکند که این پادشاهی و این سرزمین از جانب مردوخ به او داده شده و حکومت او مورد تأیید مردوخ است .
با وجود این همه اختلاف اساسی و مبنایی و تفاوت در اصول و در فروع ، چگونه میتوان از تداوم نظریه مشروعیت از ایران باستان تاکنون سخن گفت و از آن دفاع کرد؟ آیا این امر مصداق تلاشی جهتدار برای ساختن ریشه ای تاریخی و قدمتی طولانی و حمایت از مشروعیت نظام سیاسی کنونی نیست ؟ در پاسخ باید گفت همان گونه که در اشکال بدرستی بیان شده است دین اسلام و دین زرتشت در بسیاری از اصول و فروع با یکدیگر متفاوتند و در آن تردیدی نیست ."