چکیده:
ارتباط دین و اخلاق و چگونگی آن از مهم ترین مسائل فلسفی پیش روی فلاسفه معاصر از جمله کانت و استاد مصباح است. انسان اخلاقی کانت، صرفا به وسیله سابقه عقل عملی خود، قانون و تکالیف اخلاقی را می یابد و اعتبار امور اخلاقی نزد او، به هیچ دستور دینی ای بستگی ندارد. این در حالی است که بنا بر نظر استاد مصباح خیر و شر اخلاقی، از رابطه ای که بین افعال اختیاری انسان و نتایج نهایی آنها برقرار است، مشخص می شود؛ به این صورت که اگر یک فعل با کمال نهایی رابطه مثبت داشته باشد، خیر است وگرنه، شر تلقی می گردد. اگرچه این اصل از هیچ اعتقاد دینی ای اخذ نشده، اما در پی این پرسش که کمال نهایی چیست و چگونه باید رابطه افکار و کمال نهایی را کشف کرد، نیازمندی به دین پدیدار می شود. به طور کلی دین و اخلاق در نگاه استاد مصباح در تعامل با یکدیگرند
خلاصه ماشینی:
این در حالی است که بنا بر نظر استاد مصباح خیر و شر اخلاقی، از رابطهای که بین افعال اختیاری انسان و نتایج نهایی آنها برقرار است، مشخص میشود؛ به این صورت که اگر یک فعل با کمال نهایی رابطة مثبت داشته باشد، خیر است وگرنه، شر تلقی میگردد.
بنابراین اگر هم نتوان این مطالب را با عقل نظری اثبات کرد، دستکم میتوانیم آنها را به عنوان اصول موضوعه بپذیریم که دیگر بحث کردن دربارة آنها جایز نیست؛ زیرا به اعتقاد کانت اگر این اصول را منکر شویم، باب اخلاق بر روی عقل بشر بسته میشود و دیگر راهی برای فهم و اثبات قضایای اخلاقی نخواهیم داشت.
3. دین از نظر کانت دین حقیقی از نظر کانت عبارت است از اینکه «در همة تکالیف خود، خدا را به عنوان واضع کل قانون که باید مورد حرمت واقع شود بدانیم» (کانت، 1380، ص 3)؛ اما حرمت گذاشتن به خدا در تعریف مزبور به این معناست که قانون اخلاقی را اطاعت کنیم و برای ادای تکلیف عمل کنیم.
البته باید به این نکته توجه کرد که کانت معتقد است اخلاق مستلزم دین نیست؛ یعنی انسان برای شناخت تکلیف خود، نیازمند مفهوم «خدا» نیست و محرک نهایی، «تکلیف» فی حد ذاته است نه احکام الهی.
بنابراین هر انسانی الزاما دارای هدف یا اهداف نهایی است و برای رسیدن به آن تلاش میکند و این حقیقت در زمینة اخلاق نیز به عنوان یک اصل مطرح میشود (همان، ص 27).