چکیده:
شرقشناسی معرفتی[1] است پردامنه و متنوع که شرقشناس میکوشد آن را با مراجعه به شرق فرا چنگ آورد؛ اما همانگونه که دیگر معارف بشری، خاستگاه، شرایط ویژهی پیدایی، سیلان و تطور ویژهی خویش را دارد، شرقشناسی نیز درگیر این مسائل است؛ علاوه بر این، شرقشناسی دستخوش مطامع، اغراض سیاسی و استعماری نیز بوده است. این ویژگیها نیز باعث شده است تا فعالیتهای شرقشناسان عمدتا با واکنشهایی انتقادی روبهرو شوند؛ با این همه به نظر میرسد عطف توجه به تحول، تطور و سیلان مفهوم و مصداق شرقشناسی و شرقشناس، لزوم توجه به ایرادهای مهمتر شرق شناسی را بیش از پیش آشکار تواند ساخت.
خلاصه ماشینی:
از این رو طبیعی است نوع تحقیقات شرقشناسی به گونهای رقم خورد که از نظر شرقیها و یا مسلمانان، چندان کامل و منصفانه نباشد؛ شرقشناس، پیوسته متهم است که از بیرون به شرق و اسلام نظر میکند و نگرش او &quot;تفهمی»<FootNote No="8" Text=" Comprehensive.
علاوه بر این و فارغ از آن که شرقشناسی خود با مطامع سیاسی، استعماری و ایدئولوژیک آمیخته شده و ماهیت علمی خویش را کمفروغ ساخته است (احمدوند، گزارشی کوتاه از چاپ قرآن کریم در غرب، 2 به بعـد؛ (Said, Orientalism,42-43; Warrdenburg, Mustashrikun,ibid; al-Faruqi, 1; Ramadan, Plotting the Future of Islamic studies, ibid)، برخی محققان تعبیر مطالعات اسلامی / عربی را به اسلام شناسی/ عرب شناسی نشانگر نوعی اشاره به تحقیق در موضوعی مرده و منفعل میدانند<FootNote No="24" Text=" البته اسلامشناسی/ عرب شناسی و اسلامشناسان غربی نیز تحولات خاص خود را داشتهاند، ر.
شاید نمونهی بارز و مشهور اینگونه نقدهای عربی و فارسی (و شاید زبانهای دیگر اسلامی) که مشتی از خروار و اندکی از بسیار است، کتاب نقد آثار خاورشناسان، نوشته مصطفی حسینی طباطبائی باشد<FootNote No="37" Text=" نیز محمد حسن زمانی، آشنایی با استشراق و اسلامشناسی غربیان، مرکز جهانی علوم اسلامی، قم، 1384 – 1385 (جزوهی درسی) ؛ مصطفی عبدالغنی، المستشرقون الجدد، الدار المصریه اللبنانیه، صص13، 49، 61، 73، 2007؛ محمد ابراهیم روشنضمیر، « درآمدی بر معرفی مستشرقان و قرآن پژوهی»، صص204 به بعد، نیز صص204– 206؛ نیز ر.