چکیده:
در دهه های اخیر، شاهد رجوع مجدد نظریه پردازان اخلاقی به «اخلاق فضیلت» هستیم. اخلاق فضیلت با آراء اخلاقی ارسطو پیوند نزدیکی دارد. از دهه 1980میلادی به تدریج، شاهد احیای ارسطوگرایی هستیم. اخلاق ارسطویی در مقایسه با نظریه های نفع گرا و نظریه های وظیفه گرای کانتی، بر اهمیت فضایل و فضیلت مند شدن شخصیت برای شناخت اخلاقی تاکید دارند. در این دیدگاه، داشتن شخصیت متعالی لازمه تشخیص وظایف اخلاقی قلمداد می شود و تاکید صرف بر عقلانیت عملی برای تمییز اصول اخلاقی کافی دانسته نمی شود. این مقاله به روش استنادی، ضمن توضیح نارسایی های موجود در نظریه های اخلاق سازمانی حاکم، نقاط مثبت دیدگاه اخلاق فضیلت، را به ویژه از منظر ارسطویی تبیین می کند و سرانجام، چالش های موجود در برابر این دیدگاه اخلاقی را مطرح می کند. اخلاق فضیلت با تاکید بر اهمیت تکوین شخصیت اخلاقی در ارتقای حساسیت اخلاقی سازمان و قدرت تمییز اخلاقی کارکنان، بهتر از نظریه های رقیب (اخلاق نفع گرا و حقوق محور) عمل می کند. به نظر می رسد، اخلاق فضیلت باید در نهایت، نه به عنوان بدیلی متمایز، بلکه به عنوان الگویی مکمل برای اخلاق نفع گرا و وظیفه گرا عمل کند تا از نسبی گرایی و بی قاعدگی اخلاقی در امان باشد.
خلاصه ماشینی:
آیا سازمان غیر از بیشینة ساختن و تأمین نفع سهامداران خود، دارای مسئولیت اخلاقی است؟ اگر کارکنان سازمان را افرادی تلقی کنیم که توسط سهامداران برای تأمین منافعشان به کار گرفته شدهاند، چطور میتوان ورای خواستة سهامداران مسئولیتی اخلاقی بر آنها تحمیل کرد؟ پاسخ به این سؤال مبتنی بر نگرش ما به انسان است.
تکتک کارکنان سازمان ممکن است به وظایف اخلاقی خود عمل کنند، ولی این عملکرد اخلاقی انفرادی همیشه به معنای عملکرد اخلاقی سازمان به عنوان یک کل نیست، بلکه آنچه تضمین میکند عملکرد اخلاقی افراد به عملکرد اخلاقی سازمان منجر شود هماهنگی بین افراد در جهت مأموریت اخلاقی سازمان است.
عامل نظامی است که وضعیتهای بازنمایی و انگیزشی دارد و در شرایط مطلوب و در چارچوب محدودهای ممکن برای تحقق انگیزههایش مطابق بازنماییهایش عمل میکند (لیست و پتیت، 2011، ص20 و 21)؛ و چون گروه نیز میتواند این سه شرط را محقق سازد، بنابراین، گروه هم عاملیت و در نتیجه، مسئولیت اخلاقی دارد.
«اخلاق فضیلت» بر نظریههایی در اخلاق اطلاق میشود که بر نقش شخصیت و فضایل به جای انجام وظایف اخلاقی یا عمل برای تحقق نتایج خوب تأکید میکند.
بدینروی، ادعای اخلاق فضیلت آن است که معرفت اخلاقی لازم برای تمییز عمل درست از غلط قابل بیان در قالب قواعد ثابتی نیست، بلکه از طریق تجربه و کسب فضایل محقق میشود.
در این مرحله است که باید اخلاق فضیلت وارد عمل شود، هرچند در یادگیری قواعد اخلاقی نیز نقش مهمی ایفا میکند؛ اما به طور خاص در خصوص شیوة کاربست این قواعد و موارد استثنا کاربرد دارد.