خلاصه ماشینی:
از منظر تاریخی آغازگر اصلی نحلۀ اخلاق فضیلت، سقراط است زیرا وی با حاضر شدن در جمع جوانان و پرسش و پاسخ از نحوۀ زیستن سعی میکرد به شیوۀ خود مفاهیم اخلاقی را برای آنها روشن کند و یا به نمایش گذاشتن فضایل خود، بر آنها تاثیر بگذارد.
درنهایت آنسکوم مدعی است که اخلاق را تنها برپایۀ فضیلت میتوان تقریر کرد که مستقل از الزام، بخشی از شکوفایی انسان تلقی میشود و در اینباره ما را به ارسطو ارجاع میدهد.
4. تقریر کثرتگرا: در این تقریر دو شاخه وجود دارد که عبارتاند از: اخلاق فضیلت محض: در این قسم فضایل ارزش ذاتی دارند و زندگی خوب تنها در سایۀ فعالیت فضیلتمندانه بهدست میآید و اصول اخلاقی بهدلیل اشتقاق از فضایل در مرتبۀ دوم قرار دارند.
کمال اول به معنای کسب فضایل است که باید در این جهان به دنبالش رفت که حصول آن در گرو سعی و تلاش فرد، کامل کردن حکمت و فلسفه، و سرانجام رسیدن به به مرحلهای است که در آن مرحله میتوان مثل را در همین دنیا مشاهده کرد، اما کمال دوم که در جهان دیگر محقق میشود برای فردی حاصل میشود که کمال اول را کسب کرده باشد.
اما منتقدان تلاشهای او را ناموفق میدانند و معتقدند تعریف عمل صحیح براساس فاعل فضیلتمند و تعریف فاعل فضیلتمند براساس عمل صحیح دور است و ابهام دارد و همچنین شناسایی گزارههای اخلاقی براساس رفتار فرد فضیلتمند باعث میشود فعل فاعل، اهمیت خود را از دست بدهد و این موضوع احتمال افعال نادرست را افزایش میدهد، چراکه معیار مستقلی برای ارزیابی عمل صحیح وجود ندارد.