چکیده:
توبه، یکی ازواژه های بنیادین در حقوق جزای اسلامی و ازمعاذیر قانونی معافیت از مجازات محسوب می شود.این مقوله که مرزی را میان حقوق اسلام و حقوق سکولار ایجادمی نماید، برتعدادی گزاره های زیرساختی ونیز تصور انسان ازخداوند استوارمی باشد و از دیر زمان موردتوجه دین پژوهان دردوحوزه کلام وحقوق بوده است.حقوقدانان ازمنظرسیاست کیفرزدایی آن را یک مسئله حقوقی تلقی نموده ومتکلمین بارویکرد تربیتی،توبه را عامل بازدارنده جرم و مرتبط بابرخی صفات الهی دانسته اند. در این مقاله ابتدا به تحلیل فقهی، فلسفی وکلامی توبه پرداخته و از منظر برون دینی عقلانیت،فراتاریخی و واقع گرایی احکام کیفری اسلام درراستای پویایی فقه تبیین می شود، در ادامه گستره توبه و رویکرد قوانین جزایی اسلام با نگاه درون دینی نیز بررسی خواهد شد.
خلاصه ماشینی:
تبیین مسئله عقیده به توبه به دنبال مساله اساسی و فراگیر دیگری میآید که میتوان آن را در قالب این سوال مطرح کرد که آیا انسان ضرورت نجات و رهائی را مییابد؟ هرگاه جواب مثبت باشد باید پرسید که این نجات چگونه و توسط چه شخصی صورت می گیرد و قلمرو آن تا کجاست؟ فقط به آخرت اختصاص دارد یا دنیا را هم شامل است؟ و در همین راستا با این سوال روبرو هستیم که آیا مقوله توبه دیدگاه سکولار را در حقوق اسلامی تایید میکند؟ یا موید دیدگاهی است که با نگاه حکومتی آن را سیستمی جامع در تنظیم گرایش و رفتار انسان در مسیر سعادت اخروی میداند؟ آیا دیدگاه اخیر میتواند از دکترین توبه به عنوان مکانیسمی دیگر برای پویایی فقه بهره گیرد؟ آیا توبه از احکام کیفری اسلام چهرهایی معقول ارائه خواهد داد و پاسخی خواهد بود به کسانی که شبهه خشونت را القا میکنند؟ مراحل توبه کدام است؟ حقیقت آن درکدام مرحله تحقق مییابد؟ کدام مرحله موجب سقوط مجازات است؟ دیگر آثار فقهی و حقوقی مترتب بر آن چیست؟ پیشفرضهای کلامی، فلسفی و فقهی آن کدامند؟ آیا بر اساس پیشفرضهای فلسفی میتوان توبه را از عوامل موجهه جرم تلقی نمود؟ اقتضای مبانی کلامی در خصوص شخصی که از ترس مجازات توبه میکند چیست؟ و بالاخره در مقام اثبات، وظیفه قاضی در مورد شخصی که ادعای توبه دارد، چیست؟ موضعگیری مکتبهای گوناگون در برابر این پرسشها متفاوت است: فلسفههای اگزیستانسیالیستی جدید بدبین هستند و میگویند وجود آدمی تهی از معنا است.