چکیده:
در پژوهش حاضر، جایگاه فطرت، عقل و اراده بشر در تحقق صلح و عدالت جهانی بر پایه آموزه مهدویت بررسی شده است. تعیین جایگاه این سه عنصر، با نگاه معرفت شناختی و انسان شناختی به صورت مجموعه ای به هم پیوسته در این گفتمان، در اندیشه سیاسی اسلام؛ از این منظر اهمیت پیدا می کند که از یک سو، تعامل و ترابط منطقی این سه نیروی انسان شناختی است که شتاب دهنده پدیده ظهور در پایان تاریخ خواهد شد؛ و از سوی دیگر، بستر را برای پذیرش جهانی مهدی موعود فراهم می کند . فرضیه ای که در این پژوهش مورد بررسی قرارمی گیرد، آن است که فطرت انسانی، به پشتوانه عقل و اراده، انسان را درتحقق صلح و عدالت جهانی مهدی موعود تقویت می کند. اصل انتظار موعود، منبع این گفتمان به شمار می آید. روش و رهیافت پژوهش حاضر، فلسفه تاریخی و سیاسی است.
خلاصه ماشینی:
"این حکم درباره اقوام و جوامع بشری نیز صادق است؛ یعنی اراده جمعی افراد یک جامعه در تعیین راه سعادت یا شقاوت نقش اساسی دارد؛ چنانکه آیه >ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم (رعد: 11)؛ خداوند وضع هیچ ملتی را عوض نمی¬کند، مگر آن که خودشان تغییری در خود ایجاد کنند؛ به این نکته اشاره دارد.
علاوه بر این، با گذشت زمان زیاد در عصر غیبت، دیگر هیچکس بر عهده حضرت، بیعت و تعهدی ندارد؛ یعنی او با گذشت زمان طولانی از هرگونه وامداری نسبت به شخص یا گروهی مبرا است و رمز این که نسلی نو در پایان تاریخ به دعوت او برای تحقق عدالت لبیک می-گویند و نیز گذشتگانی که از وجود حاضر او بی بهره بودند؛ همان قضا و قدر الاهی است (اسماعیل تبار، 1388: ص 112).
به این ترتیب، اصل انتظار، ظهور منجی در پایان تاریخ، اراده قطعی انسان در سرنوشت خویش و نیز خواست الاهی در این امر و مددهای الاهی در تهیه مقدمات و توفیقات نهایی خداوند در به انجام رسانیدن کار؛ همه از باب مقدرات و تقدیرهای الاهی خواهند بود که نتیجه نهایی خود را (که همان قضای الاهی است) به ثمر می¬رسانند.
از منظر فلسفه تاریخ، بین انتظار و ظهور و اراده و سرنوشت انسان و تاریخ، نوعی ضرورت وقوع از ناحیه فعل اختیاری وجود دارد که این، همان ضرورت از سنخ وقوع معلول در ظرف تحقق علت تامه آن است؛ یعنی هنگامی که علت تامه در وقوع فعل اختیاری، از جمله شرایط خارجی و شروط مربوط به فاعل، از جمله تصمیم و اراده او در امری محقق شد؛ آنگاه وقوع آن نیز ضرورت می¬یابد."