چکیده:
این مقاله به نفوذ روسیه در حوزه دریای سیاه و چالشی که در نتیجه آن برای گسترش نظم هژمونیک تحت رهبری ایالات متحده در دوره پس از جنگ سرد در این حوزه ایجاد شده است متمرکز است. پس از فروپاشی و تجزیه شوروی، پویش های امنیتی جدیدی در منطقه دریای سیاه پدیدار شده است، این حوزه تا پیش از فروپاشی شوروی، شامل دولت های شوروی، بلغارستان، رومانی و ترکیه می شد، که در پی تجزیه شوروی، اوکراین و گرجستان نیز به دولت هایی مستقل در منطقه دریای سیاه تبدیل شده اند و فراتر از آن استقلال دولت های آسیای مرکزی و قفقاز به گسترش پویش های امنیتی و روندهای اقتصادی را در حوزه دریای سیاه تقویت کرده است، بر این اساس روسیه کنترل عصر جنگ سرد بر معادلات امنیتی حوزه دریای سیاه را از دست داده است و به شیوه ای جدید در صدد بسط نفوذ خود در این حوزه در مقابله با گسترش نفوذ ایالات متحده برآمده است که در شکل نظم هژمونیک غربی تحت رهبری خود بویژه ناتو و نهادهای اروپایی دنبال می شود.
خلاصه ماشینی:
پس از جنگ جهانی دوم ، شوروی بر بخش وسیعی از پیرامون امنیتی خود شامل قفقاز، حوزه شمالی دریای سیاه و اروپای شرقی تسلط یافته و به مثابه یک قدرت بزرگ به چالشی برای هژمونی ایالات متحده در عرصه بین المللی تبدیل شده بود، پس از فروپاشی شوروی، و پایان عصر جنگ سرد، با حمایت ایالات متحده نفوذ غرب در پرتو اتحادیه اروپا و سازمان پیمان آتلانتیک شمالی در شرق اروپا گسترش یافته و به محیط پیرامونی روسیه در آسیای میانه ، قفقاز و حوزه دریای سیاه رسیده است که بررسی هر یک از این محیط های امنیتی مستلزم کارهای متمایز پژوهشی است .
در سال ٢٠٠٣، گرجستان دستخوش انقلاب نرم موسوم به گل رز شد، که متعاقب آن شواردنادزه به روسیه پناه برد و ساکاشویلی به ریاست جمهوری گرجستان رسید، ساکاشویلی برخلاف شواردنادزه سیاست خارجی روس گرایانه را ترک کرده و با جهت گیری آتلانتیک گرایانه به گسترش همکاریهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی با غرب روی آورد و با حمایت قوی واشنگتن ، دولت ساکاشویلی بودجه داخلی را کاهش و هزینه های نظامی را به نحو فوق العاده ای افزایش داد و جورج بوش رئیس جمهوری آمریکا تلاش بلندپروازانه ای برای عضویت گرجستان در پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) آغاز کرد )٥١-٤٧ :٢٠٠٥ ,Wheatley(.