چکیده:
تاثیر و تاثر زبانهایی که ریشه و پیشینه مشترک دارند و از نظر زبانشناسان در یک گروه قرار میگیرند امری بدیهی و اجتنابناپذیر است فارسی و بلوچی نیز به عنوان دو زبان از گروه زبانهای ایرانی نو که خاستگاه و پیشینه مشترکی دارند از این قاعده مستثنی نیستند؛ بنابراین زبان فارسی در جایگاه یکی از مهمترین زبانهای فرهنگی جهان و زبان رسمی، ادبی و فرهنگی اقوام ایرانی، بر دیگر زبانهای ایرانی تاثیرات عمیقی داشته است و زبان بلوچی نیز به عنوان یکی از زبانهای مهم ایرانی نو، اغلب در معرض تاثیر زبان و ادب فارسی بوده است. بلوچی در ایران عموما زبانی گفتاری بوده که ادبیات آن نسل به نسل به صورت شفاهی منتقل میشده است. در این نوشتار سعی کردهایم از راه سنجش تطبیقی تعدادی از مثلهای بلوچی به عنوان نمودی از فرهنگ و ادبیات این زبان با مثلهای فارسی، بخشی از اشتراکات آنها را نشان دهیم؛ معیار گزینش مثلها از دو زبان، داشتن اشتراکات ساختی در زبان، مضمون یا پیام بوده است.
خلاصه ماشینی:
پیشینه و ضرورت تحقیق با وجود آنکه بلوچی در ایران عموما زبانی گفتاری است که ادبیاتی شفاهی دارد امـا فرهنـگ عامـه و مخصوصا ضرب المثلها از معدود بخشهای فرهنگ بلوچ هستند که زودتـر مـورد عنایـت اهـل تحقیـق قــرار گرفته انــد و در تعــدادی از دانشــگاههای کشــور دانشــجویان تحصــیلات تکمیلــی بــه گــردآوری بخشهایی از این گنجینۀ فرهنگی پرداخته اند به عنوان مثال «فرهنگ عامه مردم سراوان بلوچسـتان » پایان نامه کارشناسی ارشد ادبیات فارسی، اسحاق میربلوچ زایی به راهنمایی دکتر احمد تمـیم داری دانشگاه علامه طباطبایی کـه یـک فصـل آن بـه ضـرب المثل اختصـاص یافتـه اسـت ، «منظومـه های شفاهی بلوچی» پایان نامه کارشناسی ارشد ادبیات فارسـی، محمـداکبر سـپاهی بـه راهنمـایی دکتـر اسماعیل حاکمی، دانشگاه تهران که واژه نامۀ پیوست آن تعـداد زیـادی از واژه هـای بلـوچی را ضـبط کرده است .
«ریشۀ زبان بلوچی به شعبه ای از زبانهای ایرانی برمیگردد که شـاخۀ شـمال غربـی زبانهـای ایرانـی نامیده میشود» (تاریخ زبانهای ایرانی، رضائی باغ بیدی: ص ۱۸۱)؛ «محققـان ، گویشـهای بلـوچی را به شکلهای مختلفی تقسیم کرده اند» (بلوچی، رضائی باغ بیدی: ص ۵۲۰)، که از مجـال ایـن نوشـته فراتر است ؛ اما به اجمال میتوان گفت «کسانی مثل گایگر، بلـوچی را بـه دو شـاخۀ شـمالی و جنـوبی (مکرانی) تقسیم کرده اند و دیگرانی چون جهانی و گریرسن آن را به شاخه های شرقی و غربی تقسـیم میکنند» (همان )؛ البته ظاهرا مقبولترین تقسیم بندی همان است که الفنبـاین انجـام داده اسـت .
دزد نگرفته پادشاه است (امثال و حکم ، دهخدا: ص ۸۰۴) دز نگپتگ بادشاهن (ضرب المثل های بلوچ ، سپاهی: ص ۸۱ ) .