چکیده:
در این مقاله به نقـش تحـولات سـاختاری اقتـصاد سیاسـی جهـانی در صـنعتی شـدن کشورهای جهان سوم در چند دهة اخیر توجه شده است . مقالـة حاضـر در چـارچوب نظریة ماتریالیسم تاریخی گرامشیایی در اقتصاد سیاسی بین الملل ، جهانی شدن را معـادل مرحلة جدیدی از گسترش سرمایه داری تلقـی مـی کنـد. شاخـصه هـای ایـن مرحلـه از گسترش سرمایه داری، تقسیم کار، مدل انباشت ، شـاخة جدیـد تکنولـوژی، فرماسـیون اقتصادی- اجتماعی و ساختار قدرت متناسب بـا آن در قالـب سـرمایة جهـانی اسـت . برآیند ایـن تحـول، تمرکـز کـشورهای پیـشرفته در قالـب بلـوک قـدرت فراملـی ، بـر شاخه های نوینی از تکنولوژی است . آنچه جهان سوم را با این ساخت قدرت، مـرتبط و متصل می سازد، استقرار شاخه های کلاسیک تکنولـوژی در کـشورهای جهـان سـوم، مانند صنایع فولادسازی، ذوب فلزات و صنایع تولیـد محـصولات اولیـة پتروشـیمای یی است . مدعای اصلی مقاله این است که بین جهانی شدن سـرمایه داری در قالـب چرخـة * این مقاله برگرفته از رسالة دکتری نویسنده، با عنوان «تحولات اقتصاد سیاسی جهانی و مسالة انتقال صـنعت بـه کشورهای جهان سوم» است که با راهنمایی دکتر امیر محمد حاجی یوسفی در دانشکدة علوم اقتـصادی و سیاسـی دانشگاه شهید بهشتی به انجام رسیده است . ** استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه رازی (fdaneshnia@gmail.com). گسترش و بحران این نظام از دهة ١٩٧٠ به بعـد، و صـنعتی شـدن جهـان سـوم رابطـة مستقیمی وجود دارد.
خلاصه ماشینی:
پرسش هاي فرعي مقاله نيز عبارت اند از: مهم تـرين شاخـصه هـاي بحـران در نظـام اقتصاد سياسي بين الملل از دهة ١٩٧٠ به بعد چيست ؟ اين بحرانها تـاکنون چگونـه بـر انقلاب در تکنولوژي از يک طرف، و انتقال برخي صنايع به جهان سـوم تـأثير گـذارده اند؟ مهم ترين صنايع منتقل شده به جهان سوم کدام اند؟ فرضية مقاله اين است که از دهة ١٩٧٠، بحران در مـدل انباشـت سـرمايه و کـاهش سودآوري صنايع کلاسيک در غرب، به هم راه بحرانهـاي زيـست محيطـي ، اقتـصادي و 2 اجتماعي ديگر در شيوة توليد سرمايه داري، موجـب انتقـال صـنايع صـادراتمحـور و آلاينده از کـشورهاي صـنعتي بـه کـشورهاي جهـان سـوم از يـک سـو، و روي آوردن کشورهاي پيشرفته به شاخة جديد تکنولوژي از سوي ديگر شده است .
اصلي ترين شاخصه هـايي کـه رژيـم انباشـت بعـد از جنگ دوم جهاني را به رشد سريع اقتصاديـ جهاني سرمايه داري و شروع مرحلة جديد گسترش آن تا دهة ١٩٧٠ سوق داد، عبارت بودند از: - تعهد ايالات متحده براي فراهم کردن سـاختارهاي سياسـي ، امنيتـي و اقتـصادي لازم به منظور رشد سرمايه داري در جهان غيرکمونيست ؛ - توانايي ايالات متحده در حفظ رشـد بـالاي تقاضـاي جهـاني از طريـق کـسري موازنة پرداخت ها که عمدتا از طريق هزينه هاي نظامي ماوراي درياها توسط ايـن کشور صورت مي گرفت ؛ - هم پوشاني و تلاقي ايدهها، نهادها و سياست ها ميـان دول عمـدة سـرمايه داري و متحدان جهان سوم آن در چـارچوب يـک نظـام ليبراليـسم تعـديل شـده؛ ماننـد مشروعيت مدل ليبرال دموکراسي در غرب و ژاپن در دورة جنگ سرد و تـرويج مدل ها و نظريـه هـاي توسـعه در بـسياري از کـشورهاي جهـان سـوم در قالـب نظريات روستو و ديگران .