چکیده:
معماری از مهمترین مصادیق حکمت است. چرا که حکیم کسی است که به درمان دردها می پردازد، مسئله و مشکل را می یابد، علت آن را تشخیص می دهد و راه حل آن را ارائه می کند. به دنبال چنین اعتقادی و جستجوی حکمت در معماری، ضعف نشاط اجتماعی از عدم برنامه های مناسب اوقات فراغت شهروندان، که منشا بسیاری از معضلات اجتماعی است، نظرم را جلب کرد. مقاله حاضر در پی دست یافتن به اصول راهنما و رهنمودهای اجرایی، جهت استفاده مدیران و مسئولان متصدی به منظور برنامه ریزی و سیاستگذاری های صحیح و موثر می باشد. روش تحقیق کیفی است و از نوع تحلیل گفتمان می باشد. حتی تحقیق های اولیه نیز که با تکیه بر منابع و اسناد کتابخانه ای و موجود تهیه شده اند به گونه ای تحلیلی و مقایسه ای با آنها برخورد می شود و در نهایت به راهکارها و رهنمودهای مناسب می پردازیم. در پی آن با اشاره به هر یک از شاخصه ای تاثیر گذار در تعریف اوقات فراغت و اهمیت آن در زندگی شهری، به مثابه ی زمانی برای فرهنگسازی تاکید گردیده و به رهنمودهایی در جهت چگونگی کیفیت گذران هنگام فراغت می رسیم.
خلاصه ماشینی:
در این میان پرسشهای اساسی این است : 1- نحوه تأثیر گذاری و تأثیر پذیری محیط کالبدی و محیط اجتماعی از یکدیگر چگونه است؟ 2- چگونه میتوان فضایی واجد کیفیتهای مطلوب محیطی جهت ارتقا تعاملات اجتماعی در یک مرکز گذران اوقات فراغت برای شهروندان طراحی کرد؟ 3- نمود کالبدی و ملموس معیارهای موثر در ارتقا کیفیت زندگی شهری در فضاهای شهری چیست؟ 1 -کار، فراغت، بیکاری واژه کار دربرگیرنده طیف گستردهای از مفاهیم است.
توجه به مباحث فرهنگی در معماری، از حدود چهار دهه گذشته شروع شده است (19,Baydar 2004) این در حالی بود که در معماری مدرن توجه بیشتری به حالات جهانی و بهدست آوردن مدلی از رفتارهای خالص مدنظر بود (175,Robbins 1984) اما از آنجا که پس از دوران مدرن نظر عمومی بر آن شد که بهدست آوردن الگویی از طراحی بهصورت جهانی ممکن نیست و Rapoport میبایست به حالات فردی و گروهی توجه نمود، علومی مانند روانشناسی، جامعه شناسی و انسان شناسی اجتماعی در میان تئوریپردازان رفتارگرا محبوبیت بیشتری بهدست آوردند (76,Lawrence 1983).
نقش کارکردی فضاهای شهری بهعنوان مکان فعالیتهای عمومی و عرصه تعاملات شهری، از دیرباز تاکنون همواره وجود داشته بطوریکه فعالیتهای مردم هر عصر را میتوان توسط فضاهای شهری آنها بازشناخت و یا بالعکس فضاهای شهری را بواسطه فعالیتها و علایق شهروندان معرفی نمود، بنابراین رابطه تنگاتنگی میان توسعه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی یک شهر و فضاهای شهری آن وجود دارد، فعالیتهای انسانی در عرصه اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، ضامن بقای زندگی جمعی و حس شهروندی است که مناسبات چهره به چهره، تظاهرات سیاسی و حتی جشنهای عمومی در آنجا برگزار میشود و به واسطه حضور همین فعالیتها میتواند مفاهیمی چون مشارکت شهروندی، جامعه مدنی و ...