چکیده:
یکی از نظریههای مطرح در حوزه روایت، نظریه گریماس است که بر اساس تقابلهای دوگانه متن طراحی شده است. اگرچه نظریه گریماس تا حدود بسیار زیادی قابل انطباق با قصههای متون ادب فارسی است، در پارهای از موارد شاهد ناهمخوانیهایی در این زمینه هستیم. پژوهش حاضر به بررسی حکایتهای باب اول کتاب کلیله و دمنه از منظر نظریه روایی گریماس پرداخته است. با بررسی صورت گرفته مشخص گردید که الگوی روایی گریماس را نمیتوان بهصورت کامل بر تمامی حکایتهای کلیله و دمنه منطبق دانست. در بعضی از حکایتها اجزایی از طرح روایی گریماس با همدیگر تلفیق میشوند. این موضوع با الگوی روایی گریماس در تضاد است؛ البته میتوان این امر را برخاسته از تعلیمی بودن کتاب کلیله و دمنه دانست که راویان حکایتها بیشتر به مفهومی که میخواهند بیان کنند، توجه دارند، نه به ساختار حکایت. اگرچه بهرهگیری از نظریات گوناگون در حوزه روایت میتواند موجب شناخت بهتر متون ادبی شود، با توجه به ویژگیهای خاص قصههای ایرانی، لازم است طرحی بومی برای بررسی ساختار روایی این قصهها ارائه گردد و یا به تناسب حکایات، تغییراتی در این الگوها ایجاد شود.
خلاصه ماشینی:
بررسي الگوي کنشگران حکايت هاي باب نخست کليله و دمنه 1 دکتر محمدرضا حاجيآقابابايي چکيده يکي از نظريه هاي مطرح در حوزه روايت ، نظريه گريماس است کـه بـر اسـاس تقابـل هـاي دوگانه متن طراحي شده است .
ک. اخوت ، ١٣٧١: ١٤٧-١٤٦ و مکاريـک ، ١٣٨٤: ١٥٢ و هارلنــد، ١٣٨٥: ٣٦٣ و محمــدي، ١٣٨١: ١١٤-١١٣ و ٨٦ :١٩٨٣ ,Greimas).
الگوي کنشگران اين حکايت چنين است : فرستنده فاعل گيرنده صداي گاو دمنه شير ياريرسان مفعول نيروي مخالف زيرکي دمنه شناخت عامل صدا کليله (الگوي کنشگران حکايت دوم ) (به تصویر صفحه رجوع شود) اگر فردي وارد کاري شود که شايسته آن نيست ، کسـي بـه او کمـک نمـيکنـد.
الگوي کنشگران اين حکايت چنين است : (به تصویر صفحه رجوع شود) دليل نبود نيروي ياريرسان و مخالف در اين حکايت ، آن اسـت کـه دمنـه در حـال نصيحت شير و دلداري به اوست ؛ از اين رو با توجه به هدفي که راوي (دمنـه ) از بيـان اين حکايت در نظر دارد، مفعولي بـيارزش و فـاعلي نـادان در ايـن حکايـت طراحـي ميکند تا به صور تغير مستقيم به شير بفهماند که اگر مشاوري دانا (نيروي ياريرسـان ) داشته باشد، دچار سختي و رنج بيهوده نميشود و دمنه بـا بيـان ايـن حکايـت خـود را همچون ياريگري توانا براي شير جلوه ميدهد که ميتواند با رايزني درست ، شـير را از مشکلات و گرفتاريها رهايي بخشد.
٢-٥- بررسي الگوي کنشگران حکايت پنجم کليله براي آن که به دمنه بفهماند تمامي اتفاقاتي که رخ داده است ، بـه سـبب بـيتـوجهي وي به عاقبت امور است : «اين مثل بدان آوردم تا بداني کـه ايـن محنـت تـو بـه خـود کشيدي و از نتايج عاقبت آن غافل بودي»(همان ، ١٣٩١: ١٢٦)،براي او حکـايتي را بـازگو ميکند و چند حکايت نيز در دل آن بيان ميشود.