چکیده:
شاید بتوان نطفة آنچه امروز با اصطلاح برنامهریزی شهری شناخته میشود را در زمانی جستجو کرد که رشد شهرها و مسائل و مشکلات شهری به حدی رسیده بود که منافع عمومی به خطر افتاده و توزیع منابع به صورت ناعادلانهای درآمده بود. این اوضاع خود دلیلی برای مداخلة شهرسازان در شهرها شد تا با مداخلة خود در مسائل شهر، وضع نابسامان آن را سامان دهند و دیالکتیک نیازها و منابع را به تعادلی نسبی برسانند. مسئلة منفعت عمومی ترجیعبندی است که مباحث برنامهریزی را به یکدیگر متصل میکند، از همین رو، زمینهای است که نیازمند بررسی و تعمق بیشتری است.
در این پژوهش تلاش شده است که سازوکار تحقق منفعت عمومی تبیین گردد. در این پژوهش از رویکرد کیفی و به منظور جمعآوری دادهها و اطلاعات از شیوههای اسنادی و کتابخانهای استفاده شده است. نمونههای طرح تجدید حیات شهر مدلین واقع در کشور کلمبیا، طرح بازآفرینی محلة ریجنت پارک واقع در شهر تورنتو کانادا، طرح چشمانداز زودس واقع در شهر آمستردام، و برنامة توسعة راهبردی شهر سیدنیــ که به پشتوانة منابع بینالمللی، موفقیت این طرحها اثبات شده استــ بررسی و تحلیل شدهاند. نتیجة این پژوهش، که با ترکیب نظریههای شهرسازی و تحلیل محتوای طرحهای موفق توسعة شهری حاصل شده، دیاگرام سازوکار تحقق منفعت عمومی در نمایی فرایندگونه است. معیارهای اصلی این دیاگرام توزیع عادلانة منابع، توجه به مسائل زیستمحیطی، توجه به همة اقشار جامعه، مسکن، اشتغال، هدفگذاری و منفعتیابی، شبکة قدرت، برقراری ارتباطات و تعاملات اجتماعی، انگیزش کنش اجتماعی، آگاهی، و تعهدات اخلاقی و هنجارها و ارزشها هستند که در شبکهای از روابط مصور شدهاند تا برنامهریزان و فرایند برنامهریزی شهری را در مسیر تحقق منفعت عمومی یاری دهند.