چکیده:
درد و رنج در جایگاه موضوعی فلسفی و دینی و روانشناختی، همزاد انسان است. این موضوع در مبحث خیر و شرّ به اسطورهها و افسانهها راه یافت و تاکنون نیز در مرکز توجه و چالش فلسفی و الهیاتی بوده است. در حوزۀ ادبیات و متون ادبی عرفانی نگاه به درد و رنج فراتر از استدلال صرف فلسفی و بیشتر شهودی است؛ بهطوریکه عارف در قالب تمثیل، مفاهیم معقول را محسوس جلوه میدهد؛ با این شیوه افزونبر نزدیککردن آن مفاهیم به ذهن، میکوشد موجب اقناع عاطفی مخاطب شود. نگارندگان این مقاله با مبنا قراردادن یکی از حکایتهای چالشبرانگیز مثنوی (مناظرۀ صوفی و قاضی) میکوشند رویکرد ادبی عرفانی مولوی به موضوع پیچیدۀ درد و رنج را بررسی کنند. نگرش تمثیلی مولوی در صورتبندی مسئلۀ درد و رنج نشان میدهد میان درد و رنج با لذت و پیروی از هوای نفس از یکسو و معرفت و کمال روح و عاقبتبینی ازسوی دیگر ارتباط وجود دارد. مولوی در ضمن حکایتها به ماهیت پیچیدة درد و رنج، خاستگاه و راههای رهایی از رنج نظر دارد و آن را با تمثیلهای متناسبی باورپذیر کرده است.
Pain and suffering as a philosophical, religious and psychological subject is
man’s twin. This topic has found its way to mythologies and legends under the
title of good and evil and has been the focus of attention and a philosophical
and theological challenge. In the literature and mystical texts, the concept of
pain and suffering is beyond mere argument and explanation and is more
intuitive. Hence, the mystic presents intellectual concepts as tangible entities. In
this way, he eases the understanding of those concepts for the ordinary mind
while trying to emotionally persuade the audience. Building upon one of the
challenging anecdotes of Masnavi (The Dialogue of the Sufi and the Judge), the
present paper seeks to investigate Mowlavi’s mystical approach to the concept
of pain and suffering. Mowlavi’s allegorical viewpoint about the presentation of
pain and suffering shows that pain and suffering have been connected to joy
and pleasure on the one hand, and cognition, spiritual perfection and providence
on the other hand. Through these stories, Mowlavi has had an eye on the nature
of pain and suffering, their sources and the ways to dispense with grief and has
made it believable by means of proper allegories.
خلاصه ماشینی:
در حکايت بررسي شده ، مولوي يکي از رنج هاي فراگيـر هسـتي يعنـي بيمـاري را کـه هـرکس به سبب انسان بودنش به آن دچار مي شود، در وجود بيمار رنجور تجسم بخشيده و در اين داستان او تمثيل عيني انساني است که از شدت درد و رنج جسمي و روحي در پي درمان بـه طبيـب مراجعـه مي کند.
گشت و گذار بر لب جويبار که البته نوعي لذت جويي سـنجيدة فـردي بـه شمار مي رود، نخستين قدم در توصيف رفتارها و کردارهايي است که ممکن است زندگي روحي و رواني هر انساني را خوب يا بد کند؛ اما در ادامۀ داستان ، مصداق لذت جويي حسي ، پس گردنـي زدن به صوفي است که به تعبير مولوي ميل و آرزوي هوس ورزانه اي است که بيمار طبق توصيۀ طبيـب ، برآورده نکردن آن را موجب رنج و ناراحتي و محروم کردن از لذت مي داند: کــــارزو را گــــر نــــرانم تــــا رود آن طبيـــبم گفـــت کــان علـــت شـــود (همان ، ٦: ٣٨٥) واردکردن رنج بر ديگري به قيمت کسب لذت شخصي نکته اي اسـت کـه مولـوي بـرآن انگشـت تأمل مي نهد و نتيجۀ آن را روان رنجوري و بيچارگي اين انسان ها مي داند و نکتۀ مهـم تـر اينکـه انسـان براي کاستن از درد و رنج نبايد داد و ستد جاهلانه با خود و ديگران و محيط پيرامونش داشته باشد: خلـــق رنجـــور دق و بيچـــاره انـــد وز خـــداع ديـــو، ســـيلي بـــاره انـــد جملــه در ايــذاي بــي جرمــان حــريص در قفـــاي همـــدگر جويـــان نقـــيص (همان : ٣٨٦) ٢ـ٢ـ٢ عوامل ايجاد درد و رنج مولوي در ادامۀ حکايت به بحث خاستگاه هاي درد و رنج انسان گريز مي زند.
همچنـين بـا دقـت در کـارکرد تمثيل هايي که در القاي معاني به کار گرفته شده است ، مولوي بر ماهيت روان شناختي درد و رنـج و مراتب وجودي آن در نظرگاه انسان ها تأکيد و به يکي از اصلي ترين خاستگاه هاي آن يعنـي پيـروي از هواي نفس اشاره مي کند و نيز راه هاي رهايي از درد و رنج را در صبر و توکـل و تغييـر نگـرش مي داند.