چکیده:
شرح مواجهۀ ایرانیان با مدرنیته همواره یکی از مباحثات مجادلهآمیزِ چند دهۀ اخیر در فضای دانشگاهی ایرانیان بوده است. این مباحثات از زاویههای گوناگون درصدد برآمدهاند که یا با ایجاد دیدگاه دوگانهسازی، سنت را در مقابل مدرنیته قرار دهند یا این مواجهه را از دریچۀ نوعی از بومی کردن مدرنیته در فضاهای دولتی ایران به شیوهای آمرانه بنگرند. اما در میانۀ این دو نگاه، کندوکاو در عرصۀ اندیشۀ روحانیت دورۀ مشروطه و حتی دورههای متأخرتر چنین به ذهن متبادر میکند که اختیار کردن دو نگاه مذکور توان ترسیم خطوط کلی و واقعی موجود در فضای مشروطه و مشروطهخواهی را ندارد و دستیابی به چنین امری نیازمند بازیابی انگارههای ترسیمی از نهادهای مدرن در نزد شخصیتهایی از جمله شیخ هادی نجمآبادی است که در حوزۀ تاریخ سیاسی معاصر ایران و نیز اندیشۀ سیاسی تا اندازهای مهجور ماندهاند.
The description of the Iranians’ confrontation with the modernity has always been considered as one of the controversial arguments in the Iranian’s universities environments in the recent decades. These arguments have intended to contrast the tradition versus the modernity from different perspectives through creating the binary issues or they tend to imperiously consider this confrontation from the nativization of the modernity point of view in the governmental environments. But in the middle of these two perspectives on delving into the spirituality of the constitutional government era and even the more recent eras it crosses into one’s mind that considering the two aforementioned perspectives cannot describe the available general and factual lines in the constitutional government and the desire forthe constitutional government and gaining access to such an issue requires recycling the describing beliefs on the modern organizations pertaining to the characters who have been partially ignored in the arena of the contemporary political history of Iran and the political thought.
خلاصه ماشینی:
بنا به گفتۀ سید جواد طباطبایی: در ایران نیم سده پیش از مشروطیت ، دریافتی اجمالی از ضرورت اصلاح دینی پیدا شده بود که رویکردهای متفاوتی داشت و یگانه الگوی آنان نیز پروتستانیزم ١ در مسیحیت بود؛ اما تنها رویکردی که میتوانست چشم انداز روشن تری برای حل تعارضات میان اسلام و دموکراسی ارائه کند تفسیر عقلایی از دیانت بود که محور اساسی اندیشۀ دینی شیخ هادی نجم آبادی و سایر علمای مشروطه خواه را تشکیل میداد.
جایگاه شیخ هادی نجم آبادی در تکوین نهضت مشروطیت ایران واقعیت این است که هرچند شیخ هادی در جنبش مشروطه خواهی به طور مستقیم درگیر نبود و در آن زمان حضور نداشت ، نقش وی در مهیا ساختن مقدمات جنبش ، چه از طریق تربیت شاگردانی که منشأ تأثیرات مهم بودند و چه به لحاظ نفوذ معنوی در هدایت کلی آن به سمت آرمان هایی که دنبال مینمود، مانند آزادیخواهی، برابری، انتقادپذیری و عقل گرایی انکارناپذیر است (سلیمان پور، ١٣٩٤، ٣٩).
باور نگارنده بر این است که الگوی نظری و قالب های فکری که نجم آبادی طراحی کرد، با توجه به تأکید بر هماهنگی عقل و شرع و علم و دین میتواند نسخه ای شفابخش برای بیماری توسعه نیافتگی و عقب ماندگی جوامع مسلمان و به ویژه ایران اسلامی باشد.
داریوش رحمانیان بر این باور است که آشنایی با این کسان و میزان تأثیرشان در مشروطیت ، مصداق هایی مهم برای درست دانستن توصیف های کلی مهدی ملک زاده ، محمدخان قزوینی، سید حسن تقیزاده و صادق رضازاده شفق درباره جایگاه مهم شیخ هادی نجم آبادی در تکوین جنبش مشروطیت ایران است (رحمانیان ، ١٣٩٣ :١٢).