چکیده:
در عرفان اسلامی، همواره شاهد ارائه سیمای ناخوشایند و فریبکار از دنیا هستیم. این نگرش، با آنچه در دیگر مکتبهای عرفانی مشاهده میشود، همسو است؛ اما آنچه مخاطب را به بازنگری این نگرش فرا میخواند، همسویی غیر قابل انکاری است که دیدگاه مطرح شده در عرفان اسلامی را به نحوهی مطرح شدن دنیا در برخی از متون اسلامی پیوند میزند.
در این راستا، شاهد تلاش عرفا جهت ایجاد ارتباط میان مصداق دنیا و مفاهیم خاصی هستیم که در نهایت مبین جنبه ظلمانی دنیا است؛ نظیر فریبکاری، دشمنی و ...؛ علاوه بر این، شیطان، بیشترین ارتباط را با دنیا برقرار میکند. از آنجا که دیگر عناصر شیطانی که با همیاری خویش، عامل اخراج آدم از بهشت شدند، در کنار شیطان با دنیا در ارتباطند؛ میتوان به این نتیجه رسید که مبحث مذکور، برگرفته از تعالیم و معارف اسلامی است؛ چرا که این بنمایه مأخوذ از قرآن است؛ همچنان که وجود پارهای شواهد در آیات و احادیث بر این نظریه تأکید میکند.
In Islamic mysticism, the world has always been demonstrated as the unpleasant and deceitful image. This attitude is consistent with what is observed in other mystical schools, but what makes the audience review this attitude is the undeniable parallelism that ties the views expressed on Islamic mysticism with how the world is somehow addressed in some Islamic texts
In this regard, we can witness that the mystics' attempts to establish a link between certain concepts and some evidences on the world which eventually represents the gloomy side of the world, such as deception, hostility, and so on. In addition, the devil makes the most possible relation with the world. Because the evil elements that with their assistance together made the dismissal of Adam from heaven are along with the devil in relation with the world, one can come to the conclusion that the argument arrived at are derived from Islamic teachings because the motif is derived from the Koran, just as there are some verses and traditions as the evidence emphasizing on this theory
خلاصه ماشینی:
ایـن نگرش ، با آن چه در دیگر مکتب های عرفانی مشاهده می شود، همسو است ؛ اما آن چه مخاطـب را به بازنگری این نگرش فرا می خواند، همسویی غیر قابل انکاری اسـت کـه دیـدگاه مطـرح شده در عرفان اسلامی را به نحوه ی مطرح شدن دنیا در برخی از متون اسلامی پیوند می زند.
شایان ذکر است که استفاده از این عناوین ، علاوه بر این که با زبان نمادین به کـار گرفتـه شـده در عرفـان اسلامی در ارتباط است ، با معارف ملـی –مـذهبی نیـز مـرتبط اسـت ؛ توضـیح ایـن کـه برخـی اصطلاحات به کار رفته در نام گذاری مباحث عرفانی ؛ نظیر ملک و ملکوت ، برگرفتـه از تعـالیم اسلامی و مأخوذ از عبارات قرآنی است ، همچنان که عنوان عالم ظلمـت ، اصـطلاحی عاریـت گرفته از پیشینه فرهنگی ایرانیان است که جهان را به دو بخش عالم نور و عالم ظلمت تقسـیم می کردند.
آن چـه در این میان اهمیت بسزایی دارد، اقتدار دو عالم ملک و ملکوت است که در برخی از متون بـا عنوان عالم نور و ظلمت شناخته شده اند؛ به عنوان مثال ، نسفی معتقد به عوالم دوگانـه ی ملـک و ملکوت است ؛ اما آن گونه که شیوه ی نگارش او در کتاب های چندگانه اش می باشد، بـه ذکـر اسامی مختلف این دو عالم پرداخته و متذکر می شود که یکی از نام هـای ایـن دو عـالم ، عـالم نورانی و ظلمانی است : «بدان – اعزک الله فی الدارین – که عالم اسم جواهر و اعراض اسـت .