چکیده:
این مقاله به تحلیل آن دسته از نظریههای نگرش نظام نوآوری میپردازد که بر شناخت بُعد بینالمللی این نظامها تمرکز دارند. مطالعات نظری و تجربی در خصوص بینالمللی سازی نظامهای نوآوری از اواخر دهه اول قرن بیست و یک، رو به گسترش نهاد. در این مقاله با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی، ۳۹ اثر پژوهشی که از سال ۱۹۹۱ تا سال ۲۰۱۷ در این زمینه منتشر شده، مورد بررسی قرار گرفته است. رویکرد روش تحلیل محتوا قیاسی بوده و برای مقوله بندی ساخت یافته، از مفاهیم چهارگانه نظامهای نوآوری (ملی، منطقهای، بخشی، فناورانه) و رویکردهای بینالمللی سازی استفاده شده است. پس از سازماندهی و تجزیه و تحلیل دادههای گردآوری، مقاله به این نتیجه میرسد که میتوان ادبیات بینالمللیسازی نظامهای نوآوری را به ۸ گونه مختلف تقسیم کرد. همچنین در سالهای اخیر یک همگرایی بین گونههای مختلف بینالمللی سازی مشاهده میشود که نمونه بارز آن مفهوم «نظام نوآوری جهانی» است. ادبیات بررسی شده، در خصوص کشورهای تازه صنعتی شده، به عنوان الگوهای موفق، نشان میدهد که این کشورها برای پر کردن شکاف و رسیدن به توسعه یافتگی، نگرش نظامهای نوآوری را به همراه مشارکت بینالمللی و حضور در شبکههای جهانی تولید و زنجیرههای جهانی ارزش به کار بردهاند.
خلاصه ماشینی:
رويکرد روش تحليل محتوا قياسي بوده و براي مقوله بندي ساخت يافته ، از مفاهيم چهارگانه نظام هاي نوآوري (ملي، منطقه اي، بخشي، فناورانه ) و رويکردهاي بين المللي سازي استفاده شده است .
ادبيات بررسي شده ، در خصوص کشورهاي تازه صنعتي شده ، به عنوان الگوهاي موفق ، نشان ميدهد که اين کشورها براي پر کردن شکاف و رسيدن به توسعه يافتگي، نگرش نظام هاي نوآوري را به همراه مشارکت بين المللي و حضور در شبکه هاي جهاني توليد و زنجيره هاي جهاني ارزش به کار برده اند.
اين مفهوم با رويکرد ملي، يعني نظام ملي نوآوري (١٩٨٨ ,Lundvall et al) آغاز شد، اما در ادامه رويکردهاي فناورانه (١٩٩١ ,Stankiewicz &Carlsson )، منطقه اي ( ,Cooke ١٩٩٢) و بخشي (صنعتي) (١٩٩٧ ,Malerba &Breschi ) نيز به آن اضافه گرديد؛ البته به دليل اهميت نهادهاي ملي و نقش اساسي سياستگذاري عمومي در هر کشور، عمده مطالعات تجربي انواع نظام هاي نوآوري، درون مرزهاي ملي انجام شد.
با وجود اينکه از سال هاي ١٩٩٠ ادبيات عظيمي در خصوص بين المللي سازي تحقيق و توسعه و نوآوري در سطح شرکت ، شکل گرفت و منجر به ايجاد مفاهيم جديدي همچون زنجيره جهاني ارزش ( ,Schmitz &Humphrey ;١٩٩٤ ,Korzeniewicz &Gereffi ٢٠٠٠)، شبکه جهاني توليد (٢٠٠٢ ,Kim &Ernst ;١٩٩٧ ,Ernst)، شبکه جهاني دانش (٢٠٠١ ,Stren &Stein ) و شبکه جهاني نوآوري (٢٠٠٨ ,Sachwald ;١٩٩٦ ,Chiesa) شد اما تا اواخر دهه اول قرن بيست و يک ، مطالعات چنداني در خصوص بين المللي سازي نظام هاي نوآوري انجام نشد (٢٠٠٦ ,Carlsson).
Global value chains and national systems of innovation: policy implications for developing countries.