چکیده:
در این پژوهش تحلیل روایت موسی(ع) و سامری در چارچوب نشانه معناشناسی گفتمانی با استفاده از الگوی کنشی گرمس و معناهای محوری، با توجه به مربع معناشناختی در ژرفساخت روایت و انواع نظامهای گفتمانی بهکار رفته در تولید گفتمان روایی بحث و بررسی شد. این تحقیق با رویکرد توصیفی ـ تحلیلی در پی آن است تا با تحلیل روایت موسی(ع) و سامری، بر اساس نظریه نشانه معناشناسی گرمس، ضمن کشف انواع نظامهای گفتمانی حاکم بر این روایت، الگوی کنشی موجود در آن را مشخص و معانی محوری در ژرفساخت این روایت را بهمنظور فهم شیوه گفتمانسازی قرآن دریابد. نتایج بهدست آمده نشان خواهد داد، هسته مرکزی این روایت مبتنی بر دو نظام کنشی و شوشی بهدنبال اثبات گفتمان هدایت و نفی گفتمان بتپرستی است. بهعلاوه، تحلیلها نشان میدهند روند پیوست قوم به ابژه ارزشی، ابتدا با گفتمانی تجویزی شکل میگیرد و سپس این گفتمان تجویزی به شکلگیری شوش در وجود کنشگر و نهایتا توانش و پیوست قوم به گفتمان هدایت منجر میشود؛ اما در گفتمان، ضلالت روند با نظامی شوشی در درون کنشگر آغاز شده است و این شوش تبدیل به کنش و گسست قوم از ابژه ارزشی میشود که این امر حاکی از سازوکار تولید معنا در دو خط متضاد، بر اساس نظامهای گفتمانی است.